به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

کمال الدین خجندی

کمال الدین خجندیغزل هاشمارهٔ ۸۴۱: خوشا در کوی دلبر آرمیدن

1260عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

خوشا در کوی دلبر آرمیدن
گل از گلزار وصل بار چیدن
نگار خویش را در بر گرفتن
شراب وصل از لعلش چشیدن
مرا باشد دلارامی پریروی
که چون آهو بود خویش رمیدن
تمنا میکنم چون از لبش بوس
بود کارش به دندان لب گزیدن
شود شرمنده سرو از قامت او
کند در باغ چون عزم چمیدن
ولیکن بسکه می باشد دلازار
ز جورش باید از جان دل بریدن
کشیدم دوش دل در پای او گفت
کمال از جور تا کی سر کشیدن

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۸۴۰: خواجه چرا نشسته خیز که رفت کاروان 2شمارهٔ ۸۴۱: خوشا در کوی دلبر آرمیدن 3شمارهٔ ۸۴۲: خوش است بر لب معشوق مست بوسیدن 4شمارهٔ ۸۴۳: خواهیم نقد جان و سر در پای جانان ...5شمارهٔ ۸۴۴: داری لب و دهانی شیرین ولی چه شیری ...6شمارهٔ ۸۴۵: در سر زنجیر زلف او من بی عقل و دی ...7شمارهٔ ۸۴۶: دلا نحفه جان به جانان رسان 8شمارهٔ ۸۴۷: دل است جایش و با دیده فتاده به خو ...9شمارهٔ ۸۴۸: دلبر نازک دل من هر زمان رنجد ز من 10شمارهٔ ۸۴۹: دل که میرفت ز خود چون نرود باز چن ...11شمارهٔ ۸۵۰: دلم را صبر ممکن نیست از روی نکو ک ...12شمارهٔ ۸۵۱: دل من عاشق باریست که گفتن نتوان 13شمارهٔ ۸۵۲: دل نثار زلف جانان کرد جان خویشتن 14شمارهٔ ۸۵۳: دوستان مرحمتی بر دل بیچاره من 15شمارهٔ ۸۵۴: راز عشقت ز دل آمد به زبان 16شمارهٔ ۸۵۵: روی او از زلف دیدن می توان 17شمارهٔ ۸۵۶: زلف بر دوش آن پری در ماهتاب آمد ب ...18شمارهٔ ۸۵۷: زنشاط و عیش بادا لب تو همیشه خندا ...19شمارهٔ ۸۵۸: زیر پا دامن کشان زلف دوتای او ببی ...20شمارهٔ ۸۵۹: سرو می ماند به قد یار من 21شمارهٔ ۸۶۰: سوخت به داغ غم چنان دل که نماند ا ...22شمارهٔ ۸۶۱: سوخت جانم تا ز پا افتاد زلفت بر ذ ...23شمارهٔ ۸۶۲: سوختی ای مرهم جانها درون ریش من 24شمارهٔ ۸۶۳: شبی خواهم چو شمعش لب گزیدن 25شمارهٔ ۸۶۴: شبی نگذرد بر دوچشم اشک گلگون 26شمارهٔ ۸۶۵: شه لشکر کش ما برد از ما عقل و هوش ...27شمارهٔ ۸۶۶: طوطی ب نو دید و در افتاد در سخن 28شمارهٔ ۸۶۷: عاشق کیست دلم باز نخواهم گفتن 29شمارهٔ ۸۶۸: عاشقی چیست مقیم در جانان بودن 30شمارهٔ ۸۶۹: عشق حالیست که جبریل بر آن نیست ام ...31شمارهٔ ۸۷۰: قدمت آن با الف با سرو سیمین 32شمارهٔ ۸۷۱: کارم ز دست شد نظری کن بکار من 33شمارهٔ ۸۷۲: که خبر برد به بار از من مبتلای غم ...34شمارهٔ ۸۷۳: گر سرزنیغ نیزت دارد سر بریدن 35شمارهٔ ۸۷۴: گر شبی آن مه ز منزل بی نقاب آید ب ...36شمارهٔ ۸۷۵: گر قد همچو سروش در بر توان گرفتن 37شمارهٔ ۸۷۶: ما باز دل نهادیم بر جور دلستانان 38شمارهٔ ۸۷۷: مرا که خرقة ارزق به باده شد گلگون 39شمارهٔ ۸۷۸: من نخواهم دیده از رویت دگر برداشت ...40شمارهٔ ۸۷۹: من و محنت تو زهی راحت من 41شمارهٔ ۸۸۰: مه عیدت مبارک باد ای خورشید مهروی ...42شمارهٔ ۸۸۱: میزند بر آتش دل جوش می آب اینچنین 43شمارهٔ ۸۸۲: نخواهم بیش از این از خلق راز خویش ...44شمارهٔ ۸۸۳: نمی دهد دهنت کام ما از آن لب شیری ...45شمارهٔ ۸۸۴: توش کن خواجه على رغم صراحی شکنان 46شمارهٔ ۸۸۵: په جویست آن روان در فر شیرین 47شمارهٔ ۸۸۶: نیست بازی با رخ او عشق پنهان باخت ...48شمارهٔ ۸۸۷: هر دمی با دگری ناز مکن 49شمارهٔ ۸۸۸: آنکه رنگی نیست کس را از لب رنگین ...50شمارهٔ ۸۸۹: آه که خاک راه شد دیده من براه تو 51شمارهٔ ۸۹۰: اگر دشنام می گونی مرا گو 52شمارهٔ ۸۹۱: ای حریم کعبه دل کوی تو 53شمارهٔ ۸۹۲: ای دلاویزتر از رشته جان کا کل تو 54شمارهٔ ۸۹۳: ای دل حکایت غم خود با صبا بگو 55شمارهٔ ۸۹۴: ای دل غلام أو شدی ای من غلام تو 56شمارهٔ ۸۹۵: ای کاش رفتمی چو صبا در حریم تو 57شمارهٔ ۸۹۶: ای نور دیده را نگرانی بسوی تو 58شمارهٔ ۸۹۷: بی لب ساقی مرا می فرود در گلو 59شمارهٔ ۸۹۸: چاره کس نکند غمزه خونخواره تو 60شمارهٔ ۸۹۹: چو در جان کرد و دل جا غمزه تو 61شمارهٔ ۹۰۰: دل سوی او رفت جان هم گرو برو 62شمارهٔ ۹۰۱: دل ضعیف به یکباره ناتوان شد ازو 63شمارهٔ ۹۰۲: دو بوسم که گفتی اگر گویم آن کو 64شمارهٔ ۹۰۳: زهی زان قامت رعنای دلجو 65شمارهٔ ۹۰۴: سرخوش است ای پسر مرا باتو 66شمارهٔ ۹۰۵: غلام پیر خراباتم و طبیعت او 67شمارهٔ ۹۰۶: گر تیر کشی از طرف غمزة جادو 68شمارهٔ ۹۰۷: اگر مرا صد سر بود هر یک پر از سود ...69شمارهٔ ۹۰۸: گفت کئی تو من بنده تو 70شمارهٔ ۹۰۹: گفتمش ماه پر است آن چهره گفتا پر ...71شمارهٔ ۹۱۰: گفتم ملکی با بشری گفت که هردو 72شمارهٔ ۹۱۱: گفته از ما دلت بردار زنهار این مگ ...73شمارهٔ ۹۱۲: ما به کلی طمع وصل بریدیم از تو 74شمارهٔ ۹۱۳: نداند قدر حسنت کس به از تو 75شمارهٔ ۹۱۴: آن عارض و رخسار و جبین هست در سه ...76شمارهٔ ۹۱۵: از فرقت نو هر دم خون بارم از دو د ...77شمارهٔ ۹۱۶: اشک چو لعل ریزد آن لب مرا ز دیده 78شمارهٔ ۹۱۷: ای از حدیث زلف توام بر زبان گره 79شمارهٔ ۹۱۸: ای با لب شیرین سخنت تلخ فتاده 80شمارهٔ ۹۱۹: ای چو چشم خوش تو چشم کسی کم دیده 81شمارهٔ ۹۲۰: ای خط مشکبار تو پیچیده گرد ماه 82شمارهٔ ۹۲۱: ای دل ریش من از جور تو غمگین گونه 83شمارهٔ ۹۲۲: ای رخ و زلف سیاه تو شب تیره و ماه 84شمارهٔ ۹۲۳: ای روان گرد درت اشک روان پیوسته 85شمارهٔ ۹۲۴: ای شیشۂ دل ما در زیر پا شکسته 86شمارهٔ ۹۲۵: ای لب و گفتار تور شیرین همه 87شمارهٔ ۹۲۶: ای مردم در چشمم مثل رخت ندیده 88شمارهٔ ۹۲۷: ای منت جانفشان دیرینه 89شمارهٔ ۹۲۸: ای نبات قد سبزت شکرستان همه 90شمارهٔ ۹۲۹: به ابروان تو زاهد چو چشم وا کرده 91شمارهٔ ۹۳۰: با تو در دل نبایدم رخ ماه 92شمارهٔ ۹۳۱: باد آرد بر من بوی نو ناگه ناگه 93شمارهٔ ۹۳۲: برهگذار قد بار دیدم از ناگاه 94شمارهٔ ۹۳۳: بناز کشتن او بازم آرزوست چه چاره 95شمارهٔ ۹۳۴: بیروی او ز دیدۂ بینا چه فایده 96شمارهٔ ۹۳۵: بینم ابروی تو پیوسته مه نو گه گه 97شمارهٔ ۹۳۶: تا توانی دل مشتاق بدست آری به 98شمارهٔ ۹۳۷: چو چشم مست تو دیدم خمارم از دیده 99شمارهٔ ۹۳۸: چندین چه بلا و درد است این آه 100شمارهٔ ۹۳۹: خواهم که کنم بار دگر در تو نظاره 101شمارهٔ ۹۴۰: در پای تو تنها به سر ماست فتاده 102شمارهٔ ۹۴۱: دلم به زخم زبانها نگردد آزرده 103شمارهٔ ۹۴۲: دلم ترسد در آن زلف خمیده 104شمارهٔ ۹۴۳: روی خوب از من مشتاق نپوشانی به 105شمارهٔ ۹۴۴: زاد راه عاشقان اشک است و روی زرد ...106شمارهٔ ۹۴۵: زیر پا از زلف مشکین گه گهی میکن ن ...107شمارهٔ ۹۴۶: شبت خوش باد ای باد سحرگاه 108شمارهٔ ۹۴۷: کحل بصر نیست جز آن خاک راه 109شمارهٔ ۹۴۸: گر سر طلبی بر درت آریم به دیده 110شمارهٔ ۹۴۹: گفتم شکرست آن به دهان گفت ترا چه 111شمارهٔ ۹۵۰: ب بار برهم چرا زد ز پسته 112شمارهٔ ۹۵۱: ما جگر سوختگان داغ تو داریم همه 113شمارهٔ ۹۵۲: مرا که روی تو بینم چه حاجت است 114شمارهٔ ۹۵۳: هر نیر کز تو بر دل غم پرور آمده 115شمارهٔ ۹۵۴: هر نیر که بر جان ز تو از دور رسید ...116شمارهٔ ۹۵۵: ای بار نازنین مگر از فتنه زاده ای 117شمارهٔ ۹۵۶: باز خود را چو گل تازه بر آراسته ا ...118شمارهٔ ۹۵۷: تا برخسار مه از غالیه چوگان زده ا ...119شمارهٔ ۹۵۸: چرا جنییت شاهی بظلم تاخته ای 120شمارهٔ ۹۵۹: گر همه وقتی همه دلخون نه ای 121شمارهٔ ۹۶۰: لیست آن بگو با شکر خورده ای 122شمارهٔ ۹۶۱: آشوب جانی شوخ جهانی 123شمارهٔ ۹۶۲: آن شوخ دی براهی میرفت همچو شاهی 124شمارهٔ ۹۶۳: از در خویش مرا بر در غیری بری 125شمارهٔ ۹۶۴: اگر در کشتنم تأخیر کردی 126شمارهٔ ۹۶۵: اگر ز محنت دنیا خلاص می طلبی 127شمارهٔ ۹۶۶: ای آفتاب روی تو در اوج دلبری 128شمارهٔ ۹۶۷: ای آیت حسن از رخ خوب تو مثالی 129شمارهٔ ۹۶۸: ای از خط تو زنگ بر آئینه شاهی 130شمارهٔ ۹۶۹: ای بوده با تو ما را خویشی و آشنائ ...131شمارهٔ ۹۷۰: ای درد درون جان چه باشی 132شمارهٔ ۹۷۱: ای دل این بیچارگی و مستمندی تا یک ...133شمارهٔ ۹۷۲: ای دهان تو قند و لب همه می 134شمارهٔ ۹۷۳: ای رخت آیت حسن و دهنت لطف خدای 135شمارهٔ ۹۷۴: ای صبا برخاک کوی یار ما خوش میروی 136شمارهٔ ۹۷۵: ای صبا تاکی به زلف بار بازی می کن ...137شمارهٔ ۹۷۶: ای گل روی ترا چون من بهر سو بلبلی 138شمارهٔ ۹۷۷: این چه نبهاست وین چه شیرینی 139شمارهٔ ۹۷۸: ای ولوله عشق تو بره هر ر کویی 140شمارهٔ ۹۷۹: با تو ه را نمی رسد دعوی 141شمارهٔ ۹۸۰: باز به ناز کش مرا چیست که ناز می ...142شمارهٔ ۹۸۱: باز بگذشتی بر آن زلفه ای نسیم مشک ...143شمارهٔ ۹۸۲: باز دست از جانفشانان بر فشاندی 144شمارهٔ ۹۸۳: بازم از طلعت خود دیده منور کردی 145شمارهٔ ۹۸۴: با مسکنت و عجز و ضعیفی وفقیری 146شمارهٔ ۹۸۵: با من این بودت ز اول شرط باری 147شمارهٔ ۹۸۶: بچشم جان چو چراغی که در میان ز جا ...148شمارهٔ ۹۸۷: بجز نور و ضیاء و گرمی از آذر چه م ...149شمارهٔ ۹۸۸: بده ساقی شراب ارغوانی 150شمارهٔ ۹۸۹: بر سر راه طلب بافت گدانی گهری 151شمارهٔ ۹۹۰: بر گل به پای سرو چو رفتار می کنی 152شمارهٔ ۹۹۱: بر من بیدل اگر جور و ستم فرمودی 153شمارهٔ ۹۹۲: برویت بنگرم ناگه نرنجی 154شمارهٔ ۹۹۳: بکوی عشق باشی شیر مردی 155شمارهٔ ۹۹۴: به مجلسی که بمستان ز لب شراب دهی 156شمارهٔ ۹۹۵: به باران کهن یاری نکردی 157شمارهٔ ۹۹۶: تا خلوت دل خالی از اغیار نیابی 158شمارهٔ ۹۹۷: تا کی ای مونس دلم بیموجی غمگین کن ...159شمارهٔ ۹۹۸: تب چرا درد سر آورد بنازک بدمی 160شمارهٔ ۹۹۹: ترا چگونه توان گفت یوسف ثانی 161شمارهٔ ۱۰۰۰: ترا دیده هر بار دیدی چه بودی 162شمارهٔ ۱۰۰۱: ترکمن مه بود بترکی آی 163شمارهٔ ۱۰۰۲: تن در پی جان می رود ای بخت کجانی 164شمارهٔ ۱۰۰۳: تو چشم آنکه حق بینی نداری 165شمارهٔ ۱۰۰۴: نو درد نداری و رخ زرد نداری 166شمارهٔ ۱۰۰۵: تو سروی و گل خندان همانکه میدانی 167شمارهٔ ۱۰۰۶: چرا به تحفه دردم همیشه ننوازی 168شمارهٔ ۱۰۰۷: چرا هر دم از پیش ما میگریزی 169شمارهٔ ۱۰۰۸: چشم شوخ و دل سنگین بر سیمین داری 170شمارهٔ ۱۰۰۹: چو تو دشمن از دوست نشناختی 171شمارهٔ ۱۰۱۰: چو گل به لطف نو زد ان نازک اندام ...172شمارهٔ ۱۰۱۱: چه لطف است این که با من مینمائی 173شمارهٔ ۱۰۱۲: چه موجب است که هیچ التفات ما نکن ...174شمارهٔ ۱۰۱۳: حدیث خوشی هیچ با ما نگوئی 175شمارهٔ ۱۰۱۴: خرم آن دم که توأم مونس و همدم با ...176شمارهٔ ۱۰۱۵: خواهم بر تو بردن تن را که شد خیا ...177شمارهٔ ۱۰۱۶: خواهی که به هیچ غم نمیری 178شمارهٔ ۱۰۱۷: دارم ز ابروان تو چشم عنایتی 179شمارهٔ ۱۰۱۸: درین پستی گر آن مه را نیابی 180شمارهٔ ۱۰۱۹: درین ره هرچه جونی آن بیابی 181شمارهٔ ۱۰۲۰: دست ندارم از تو من گرچه زېایم اف ...182شمارهٔ ۱۰۲۱: دگر باره تیغ جفا بر کشیدی 183شمارهٔ ۱۰۲۲: دل رفت به باد دلپذیری 184شمارهٔ ۱۰۲۳: دل ز باران کهن برداشتی 185شمارهٔ ۱۰۲۴: دل شد ز عشق باری شیدا چنانکه دان ...186شمارهٔ ۱۰۲۵: دل شیشه ایست جای خیال تو ای پری 187شمارهٔ ۱۰۲۶: دل که سودای تو می پخت کبابش کردی 188شمارهٔ ۱۰۲۷: دل من به داغ جفا سوختی 189شمارهٔ ۱۰۲۸: دل می کنی جراحت و مرهم نمیدهی 190شمارهٔ ۱۰۲۹: راز معشوق حدیثیست نهان داشتنی 191شمارهٔ ۱۰۳۰: ز دیده در دل دیوانه رفتی 192شمارهٔ ۱۰۳۱: زمن که مهر تو دارم به سینه روی چ ...193شمارهٔ ۱۰۳۲: ز من مپرس که از عاشقان زار کی 194شمارهٔ ۱۰۳۳: سالها گر بنویسم صفت مشتاقی 195شمارهٔ ۱۰۳۴: سیمین بدنی سرو قدی پس دهانی 196شمارهٔ ۱۰۳۵: شیرین لبی شکر دهنی سرو قامتی 197شمارهٔ ۱۰۳۶: صنما در خط سنبل مه تابان داری 198شمارهٔ ۱۰۳۷: طبیب عاشقان آمد بیا بگذار بیدردی 199شمارهٔ ۱۰۳۸: عاشقی و بی دلی بیدلبری 200شمارهٔ ۱۰۳۹: قطره قطره از دریا چو به ساحل آیی 201شمارهٔ ۱۰۴۰: کاش که سرو ناز ما از در ما در آم ...202شمارهٔ ۱۰۴۱: کدام سر که ندارد دماغ سودانی 203شمارهٔ ۱۰۴۲: گر از در به تیم برانی نو دانی 204شمارهٔ ۱۰۴۳: گر از شاخ دولت گلی چیدمی 205شمارهٔ ۱۰۴۴: اگر او یاد من دلخسته کردی 206شمارهٔ ۱۰۴۵: گر باد سوی خاک من آرد ز تو بویی 207شمارهٔ ۱۰۴۶: گر به پاکی خضر وقتی و روح القدسی 208شمارهٔ ۱۰۴۷: گر بردرت این اشک چو سیلاب گذشتی 209شمارهٔ ۱۰۴۸: گر بری دست به آئینه و در خود نگر ...210شمارهٔ ۱۰۴۹: گر به فردوسی از حریم وصل نگشانی ...211شمارهٔ ۱۰۵۰: گر به من یار شوی ور نشوی 212شمارهٔ ۱۰۵۱: گر تو دل ما سوختی از آتش دوری 213شمارهٔ ۱۰۵۲: گر زلف خود به فتنه و شوخی رها کن ...214شمارهٔ ۱۰۵۳: گر گم شوی از خود خبر بار بیایی 215شمارهٔ ۱۰۵۴: گر لذت خونریزی آن غمزه شناسی 216شمارهٔ ۱۰۵۵: گر همه وقتی همه دل خون نیی 217شمارهٔ ۱۰۵۶: گفتم ای سیم ذقن گفت کرا می گوئی 218شمارهٔ ۱۰۵۷: گل و رخسار تو دارند به هم یکرنگی 219شمارهٔ ۱۰۵۸: مبارک منزلی خوش سرزمینی 220شمارهٔ ۱۰۵۹: مپوشان روی خود ای شوخ خود رای 221شمارهٔ ۱۰۶۰: مرا در درد بی باری دریغا بار بای ...222شمارهٔ ۱۰۶۱: مرا زیبد به چوگان سر زلفت نظرباز ...223شمارهٔ ۱۰۶۲: من آن بهتر که باشم رند و عامی 224شمارهٔ ۱۰۶۳: من اوصاف حست ندانم کماهی 225شمارهٔ ۱۰۶۴: من کیستم که ورزم سودای چون تو با ...226شمارهٔ ۱۰۶۵: من کیم گفتی که گویم خاک نعلین من ...227شمارهٔ ۱۰۶۶: مویت از عنبر تر فرق ندارد مویی 228شمارهٔ ۱۰۶۷: ناوک غمزه چو هر سو به شتاب انداز ...229شمارهٔ ۱۰۶۸: ندارد دلم طاقت بی توی 230شمارهٔ ۱۰۶۹: ندانم کی به دام من در افتی 231شمارهٔ ۱۰۷۰: نشان خاک پای او اگر می یافتم جای ...232شمارهٔ ۱۰۷۱: نیست بهای جان بسی پیش تو چون کشد ...233شمارهٔ ۱۰۷۲: ورای آن چه سعادت بود که ناگاهی 234شمارهٔ ۱۰۷۳: وصال اوست بخت ما نبینم آن به بید ...235شمارهٔ ۱۰۷۴: هرگز سوی ما چشم رضائی نگشادی 236شمارهٔ ۱۰۷۵: هر لحظه به غمزه دل ریشم چه خراشی 237شمارهٔ ۱۰۷۶: هر لحظه بما از نو رسد تحفة دردی 238شمارهٔ ۱۰۷۷: هر لحظه غمزه ها به جفا نیز می کن ...239شمارهٔ ۱۰۷۸: ما رسی هیچ شب ای مه از وطن جانب ...240شمارهٔ ۱۰۷۹: یارب این درد دل و فرقت جانان تاک ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ