کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ما رسی هیچ شب ای مه از وطن جانب ما نیامدی
    همچو شهان به مرحمت سوی گدا نیامدی
    سوخت غمم چو از دعا حاجت ما روا نشد
    هیکل خویش سوختم چون به دعا نیامدی
    آمده به قصد جان هجر تو کشته شب مرا
    درد و دریغ جان من دوش چرا نیامدی
    نیست سزای دیدنت دیده بگیر ز آینه
    زانکه جمال خویش را جز تو سزا نیامدی
    از سر زلف دلکشت کس نشنید بوی جان
    تا به سر شکستگان همچو صبا نیامدی
    جان نفشانده بر در کعبه وصل دلبران
    طرف مکن چو از سره صدق و صفا نیامدی
    هست کمال گفتیم این همه درد گرد تو
    درد کجا رود دگر چون تو دوا نیامدی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha