به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

کمال الدین خجندی

کمال الدین خجندیغزل هاشمارهٔ ۸۵۸: زیر پا دامن کشان زلف دوتای او ببین

1230عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

زیر پا دامن کشان زلف دوتای او ببین
بر زمین افتاده چندین سر برای او بین
جنت اعلی و طوبی فکر دور است و دراز
برگذر زان کوی و قند دلربای او ببین
تونیا را گر خیال چشم روشن کردنست
گو به چشم ما بیا و خاک پای او ببین
گه به غمزه جنگ جوید گه بعارض آشتی
هر زمان با این و آن جنگ و صفای او ببین
دیده رای پایوس سرو تو دارد چو آب
تا چه غایت روشن و عالیست رای او ببین
دل هلاک جان خود می خواست بیتو در دعا
عاقبت چون مستجاب آمد دعای او بین
با سگ کویش سرهم صحبتی دارد کمال
از محبان همت کمتر گدای او ببین

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۸۵۷: زنشاط و عیش بادا لب تو همیشه خندا ...2شمارهٔ ۸۵۸: زیر پا دامن کشان زلف دوتای او ببی ...3شمارهٔ ۸۵۹: سرو می ماند به قد یار من 4شمارهٔ ۸۶۰: سوخت به داغ غم چنان دل که نماند ا ...5شمارهٔ ۸۶۱: سوخت جانم تا ز پا افتاد زلفت بر ذ ...6شمارهٔ ۸۶۲: سوختی ای مرهم جانها درون ریش من 7شمارهٔ ۸۶۳: شبی خواهم چو شمعش لب گزیدن 8شمارهٔ ۸۶۴: شبی نگذرد بر دوچشم اشک گلگون 9شمارهٔ ۸۶۵: شه لشکر کش ما برد از ما عقل و هوش ...10شمارهٔ ۸۶۶: طوطی ب نو دید و در افتاد در سخن 11شمارهٔ ۸۶۷: عاشق کیست دلم باز نخواهم گفتن 12شمارهٔ ۸۶۸: عاشقی چیست مقیم در جانان بودن 13شمارهٔ ۸۶۹: عشق حالیست که جبریل بر آن نیست ام ...14شمارهٔ ۸۷۰: قدمت آن با الف با سرو سیمین 15شمارهٔ ۸۷۱: کارم ز دست شد نظری کن بکار من 16شمارهٔ ۸۷۲: که خبر برد به بار از من مبتلای غم ...17شمارهٔ ۸۷۳: گر سرزنیغ نیزت دارد سر بریدن 18شمارهٔ ۸۷۴: گر شبی آن مه ز منزل بی نقاب آید ب ...19شمارهٔ ۸۷۵: گر قد همچو سروش در بر توان گرفتن 20شمارهٔ ۸۷۶: ما باز دل نهادیم بر جور دلستانان 21شمارهٔ ۸۷۷: مرا که خرقة ارزق به باده شد گلگون 22شمارهٔ ۸۷۸: من نخواهم دیده از رویت دگر برداشت ...23شمارهٔ ۸۷۹: من و محنت تو زهی راحت من 24شمارهٔ ۸۸۰: مه عیدت مبارک باد ای خورشید مهروی ...25شمارهٔ ۸۸۱: میزند بر آتش دل جوش می آب اینچنین 26شمارهٔ ۸۸۲: نخواهم بیش از این از خلق راز خویش ...27شمارهٔ ۸۸۳: نمی دهد دهنت کام ما از آن لب شیری ...28شمارهٔ ۸۸۴: توش کن خواجه على رغم صراحی شکنان 29شمارهٔ ۸۸۵: په جویست آن روان در فر شیرین 30شمارهٔ ۸۸۶: نیست بازی با رخ او عشق پنهان باخت ...31شمارهٔ ۸۸۷: هر دمی با دگری ناز مکن 32شمارهٔ ۸۸۸: آنکه رنگی نیست کس را از لب رنگین ...33شمارهٔ ۸۸۹: آه که خاک راه شد دیده من براه تو 34شمارهٔ ۸۹۰: اگر دشنام می گونی مرا گو 35شمارهٔ ۸۹۱: ای حریم کعبه دل کوی تو 36شمارهٔ ۸۹۲: ای دلاویزتر از رشته جان کا کل تو 37شمارهٔ ۸۹۳: ای دل حکایت غم خود با صبا بگو 38شمارهٔ ۸۹۴: ای دل غلام أو شدی ای من غلام تو 39شمارهٔ ۸۹۵: ای کاش رفتمی چو صبا در حریم تو 40شمارهٔ ۸۹۶: ای نور دیده را نگرانی بسوی تو 41شمارهٔ ۸۹۷: بی لب ساقی مرا می فرود در گلو 42شمارهٔ ۸۹۸: چاره کس نکند غمزه خونخواره تو 43شمارهٔ ۸۹۹: چو در جان کرد و دل جا غمزه تو 44شمارهٔ ۹۰۰: دل سوی او رفت جان هم گرو برو 45شمارهٔ ۹۰۱: دل ضعیف به یکباره ناتوان شد ازو 46شمارهٔ ۹۰۲: دو بوسم که گفتی اگر گویم آن کو 47شمارهٔ ۹۰۳: زهی زان قامت رعنای دلجو 48شمارهٔ ۹۰۴: سرخوش است ای پسر مرا باتو 49شمارهٔ ۹۰۵: غلام پیر خراباتم و طبیعت او 50شمارهٔ ۹۰۶: گر تیر کشی از طرف غمزة جادو 51شمارهٔ ۹۰۷: اگر مرا صد سر بود هر یک پر از سود ...52شمارهٔ ۹۰۸: گفت کئی تو من بنده تو 53شمارهٔ ۹۰۹: گفتمش ماه پر است آن چهره گفتا پر ...54شمارهٔ ۹۱۰: گفتم ملکی با بشری گفت که هردو 55شمارهٔ ۹۱۱: گفته از ما دلت بردار زنهار این مگ ...56شمارهٔ ۹۱۲: ما به کلی طمع وصل بریدیم از تو 57شمارهٔ ۹۱۳: نداند قدر حسنت کس به از تو 58شمارهٔ ۹۱۴: آن عارض و رخسار و جبین هست در سه ...59شمارهٔ ۹۱۵: از فرقت نو هر دم خون بارم از دو د ...60شمارهٔ ۹۱۶: اشک چو لعل ریزد آن لب مرا ز دیده 61شمارهٔ ۹۱۷: ای از حدیث زلف توام بر زبان گره 62شمارهٔ ۹۱۸: ای با لب شیرین سخنت تلخ فتاده 63شمارهٔ ۹۱۹: ای چو چشم خوش تو چشم کسی کم دیده 64شمارهٔ ۹۲۰: ای خط مشکبار تو پیچیده گرد ماه 65شمارهٔ ۹۲۱: ای دل ریش من از جور تو غمگین گونه 66شمارهٔ ۹۲۲: ای رخ و زلف سیاه تو شب تیره و ماه 67شمارهٔ ۹۲۳: ای روان گرد درت اشک روان پیوسته 68شمارهٔ ۹۲۴: ای شیشۂ دل ما در زیر پا شکسته 69شمارهٔ ۹۲۵: ای لب و گفتار تور شیرین همه 70شمارهٔ ۹۲۶: ای مردم در چشمم مثل رخت ندیده 71شمارهٔ ۹۲۷: ای منت جانفشان دیرینه 72شمارهٔ ۹۲۸: ای نبات قد سبزت شکرستان همه 73شمارهٔ ۹۲۹: به ابروان تو زاهد چو چشم وا کرده 74شمارهٔ ۹۳۰: با تو در دل نبایدم رخ ماه 75شمارهٔ ۹۳۱: باد آرد بر من بوی نو ناگه ناگه 76شمارهٔ ۹۳۲: برهگذار قد بار دیدم از ناگاه 77شمارهٔ ۹۳۳: بناز کشتن او بازم آرزوست چه چاره 78شمارهٔ ۹۳۴: بیروی او ز دیدۂ بینا چه فایده 79شمارهٔ ۹۳۵: بینم ابروی تو پیوسته مه نو گه گه 80شمارهٔ ۹۳۶: تا توانی دل مشتاق بدست آری به 81شمارهٔ ۹۳۷: چو چشم مست تو دیدم خمارم از دیده 82شمارهٔ ۹۳۸: چندین چه بلا و درد است این آه 83شمارهٔ ۹۳۹: خواهم که کنم بار دگر در تو نظاره 84شمارهٔ ۹۴۰: در پای تو تنها به سر ماست فتاده 85شمارهٔ ۹۴۱: دلم به زخم زبانها نگردد آزرده 86شمارهٔ ۹۴۲: دلم ترسد در آن زلف خمیده 87شمارهٔ ۹۴۳: روی خوب از من مشتاق نپوشانی به 88شمارهٔ ۹۴۴: زاد راه عاشقان اشک است و روی زرد ...89شمارهٔ ۹۴۵: زیر پا از زلف مشکین گه گهی میکن ن ...90شمارهٔ ۹۴۶: شبت خوش باد ای باد سحرگاه 91شمارهٔ ۹۴۷: کحل بصر نیست جز آن خاک راه 92شمارهٔ ۹۴۸: گر سر طلبی بر درت آریم به دیده 93شمارهٔ ۹۴۹: گفتم شکرست آن به دهان گفت ترا چه 94شمارهٔ ۹۵۰: ب بار برهم چرا زد ز پسته 95شمارهٔ ۹۵۱: ما جگر سوختگان داغ تو داریم همه 96شمارهٔ ۹۵۲: مرا که روی تو بینم چه حاجت است 97شمارهٔ ۹۵۳: هر نیر کز تو بر دل غم پرور آمده 98شمارهٔ ۹۵۴: هر نیر که بر جان ز تو از دور رسید ...99شمارهٔ ۹۵۵: ای بار نازنین مگر از فتنه زاده ای 100شمارهٔ ۹۵۶: باز خود را چو گل تازه بر آراسته ا ...101شمارهٔ ۹۵۷: تا برخسار مه از غالیه چوگان زده ا ...102شمارهٔ ۹۵۸: چرا جنییت شاهی بظلم تاخته ای 103شمارهٔ ۹۵۹: گر همه وقتی همه دلخون نه ای 104شمارهٔ ۹۶۰: لیست آن بگو با شکر خورده ای 105شمارهٔ ۹۶۱: آشوب جانی شوخ جهانی 106شمارهٔ ۹۶۲: آن شوخ دی براهی میرفت همچو شاهی 107شمارهٔ ۹۶۳: از در خویش مرا بر در غیری بری 108شمارهٔ ۹۶۴: اگر در کشتنم تأخیر کردی 109شمارهٔ ۹۶۵: اگر ز محنت دنیا خلاص می طلبی 110شمارهٔ ۹۶۶: ای آفتاب روی تو در اوج دلبری 111شمارهٔ ۹۶۷: ای آیت حسن از رخ خوب تو مثالی 112شمارهٔ ۹۶۸: ای از خط تو زنگ بر آئینه شاهی 113شمارهٔ ۹۶۹: ای بوده با تو ما را خویشی و آشنائ ...114شمارهٔ ۹۷۰: ای درد درون جان چه باشی 115شمارهٔ ۹۷۱: ای دل این بیچارگی و مستمندی تا یک ...116شمارهٔ ۹۷۲: ای دهان تو قند و لب همه می 117شمارهٔ ۹۷۳: ای رخت آیت حسن و دهنت لطف خدای 118شمارهٔ ۹۷۴: ای صبا برخاک کوی یار ما خوش میروی 119شمارهٔ ۹۷۵: ای صبا تاکی به زلف بار بازی می کن ...120شمارهٔ ۹۷۶: ای گل روی ترا چون من بهر سو بلبلی 121شمارهٔ ۹۷۷: این چه نبهاست وین چه شیرینی 122شمارهٔ ۹۷۸: ای ولوله عشق تو بره هر ر کویی 123شمارهٔ ۹۷۹: با تو ه را نمی رسد دعوی 124شمارهٔ ۹۸۰: باز به ناز کش مرا چیست که ناز می ...125شمارهٔ ۹۸۱: باز بگذشتی بر آن زلفه ای نسیم مشک ...126شمارهٔ ۹۸۲: باز دست از جانفشانان بر فشاندی 127شمارهٔ ۹۸۳: بازم از طلعت خود دیده منور کردی 128شمارهٔ ۹۸۴: با مسکنت و عجز و ضعیفی وفقیری 129شمارهٔ ۹۸۵: با من این بودت ز اول شرط باری 130شمارهٔ ۹۸۶: بچشم جان چو چراغی که در میان ز جا ...131شمارهٔ ۹۸۷: بجز نور و ضیاء و گرمی از آذر چه م ...132شمارهٔ ۹۸۸: بده ساقی شراب ارغوانی 133شمارهٔ ۹۸۹: بر سر راه طلب بافت گدانی گهری 134شمارهٔ ۹۹۰: بر گل به پای سرو چو رفتار می کنی 135شمارهٔ ۹۹۱: بر من بیدل اگر جور و ستم فرمودی 136شمارهٔ ۹۹۲: برویت بنگرم ناگه نرنجی 137شمارهٔ ۹۹۳: بکوی عشق باشی شیر مردی 138شمارهٔ ۹۹۴: به مجلسی که بمستان ز لب شراب دهی 139شمارهٔ ۹۹۵: به باران کهن یاری نکردی 140شمارهٔ ۹۹۶: تا خلوت دل خالی از اغیار نیابی 141شمارهٔ ۹۹۷: تا کی ای مونس دلم بیموجی غمگین کن ...142شمارهٔ ۹۹۸: تب چرا درد سر آورد بنازک بدمی 143شمارهٔ ۹۹۹: ترا چگونه توان گفت یوسف ثانی 144شمارهٔ ۱۰۰۰: ترا دیده هر بار دیدی چه بودی 145شمارهٔ ۱۰۰۱: ترکمن مه بود بترکی آی 146شمارهٔ ۱۰۰۲: تن در پی جان می رود ای بخت کجانی 147شمارهٔ ۱۰۰۳: تو چشم آنکه حق بینی نداری 148شمارهٔ ۱۰۰۴: نو درد نداری و رخ زرد نداری 149شمارهٔ ۱۰۰۵: تو سروی و گل خندان همانکه میدانی 150شمارهٔ ۱۰۰۶: چرا به تحفه دردم همیشه ننوازی 151شمارهٔ ۱۰۰۷: چرا هر دم از پیش ما میگریزی 152شمارهٔ ۱۰۰۸: چشم شوخ و دل سنگین بر سیمین داری 153شمارهٔ ۱۰۰۹: چو تو دشمن از دوست نشناختی 154شمارهٔ ۱۰۱۰: چو گل به لطف نو زد ان نازک اندام ...155شمارهٔ ۱۰۱۱: چه لطف است این که با من مینمائی 156شمارهٔ ۱۰۱۲: چه موجب است که هیچ التفات ما نکن ...157شمارهٔ ۱۰۱۳: حدیث خوشی هیچ با ما نگوئی 158شمارهٔ ۱۰۱۴: خرم آن دم که توأم مونس و همدم با ...159شمارهٔ ۱۰۱۵: خواهم بر تو بردن تن را که شد خیا ...160شمارهٔ ۱۰۱۶: خواهی که به هیچ غم نمیری 161شمارهٔ ۱۰۱۷: دارم ز ابروان تو چشم عنایتی 162شمارهٔ ۱۰۱۸: درین پستی گر آن مه را نیابی 163شمارهٔ ۱۰۱۹: درین ره هرچه جونی آن بیابی 164شمارهٔ ۱۰۲۰: دست ندارم از تو من گرچه زېایم اف ...165شمارهٔ ۱۰۲۱: دگر باره تیغ جفا بر کشیدی 166شمارهٔ ۱۰۲۲: دل رفت به باد دلپذیری 167شمارهٔ ۱۰۲۳: دل ز باران کهن برداشتی 168شمارهٔ ۱۰۲۴: دل شد ز عشق باری شیدا چنانکه دان ...169شمارهٔ ۱۰۲۵: دل شیشه ایست جای خیال تو ای پری 170شمارهٔ ۱۰۲۶: دل که سودای تو می پخت کبابش کردی 171شمارهٔ ۱۰۲۷: دل من به داغ جفا سوختی 172شمارهٔ ۱۰۲۸: دل می کنی جراحت و مرهم نمیدهی 173شمارهٔ ۱۰۲۹: راز معشوق حدیثیست نهان داشتنی 174شمارهٔ ۱۰۳۰: ز دیده در دل دیوانه رفتی 175شمارهٔ ۱۰۳۱: زمن که مهر تو دارم به سینه روی چ ...176شمارهٔ ۱۰۳۲: ز من مپرس که از عاشقان زار کی 177شمارهٔ ۱۰۳۳: سالها گر بنویسم صفت مشتاقی 178شمارهٔ ۱۰۳۴: سیمین بدنی سرو قدی پس دهانی 179شمارهٔ ۱۰۳۵: شیرین لبی شکر دهنی سرو قامتی 180شمارهٔ ۱۰۳۶: صنما در خط سنبل مه تابان داری 181شمارهٔ ۱۰۳۷: طبیب عاشقان آمد بیا بگذار بیدردی 182شمارهٔ ۱۰۳۸: عاشقی و بی دلی بیدلبری 183شمارهٔ ۱۰۳۹: قطره قطره از دریا چو به ساحل آیی 184شمارهٔ ۱۰۴۰: کاش که سرو ناز ما از در ما در آم ...185شمارهٔ ۱۰۴۱: کدام سر که ندارد دماغ سودانی 186شمارهٔ ۱۰۴۲: گر از در به تیم برانی نو دانی 187شمارهٔ ۱۰۴۳: گر از شاخ دولت گلی چیدمی 188شمارهٔ ۱۰۴۴: اگر او یاد من دلخسته کردی 189شمارهٔ ۱۰۴۵: گر باد سوی خاک من آرد ز تو بویی 190شمارهٔ ۱۰۴۶: گر به پاکی خضر وقتی و روح القدسی 191شمارهٔ ۱۰۴۷: گر بردرت این اشک چو سیلاب گذشتی 192شمارهٔ ۱۰۴۸: گر بری دست به آئینه و در خود نگر ...193شمارهٔ ۱۰۴۹: گر به فردوسی از حریم وصل نگشانی ...194شمارهٔ ۱۰۵۰: گر به من یار شوی ور نشوی 195شمارهٔ ۱۰۵۱: گر تو دل ما سوختی از آتش دوری 196شمارهٔ ۱۰۵۲: گر زلف خود به فتنه و شوخی رها کن ...197شمارهٔ ۱۰۵۳: گر گم شوی از خود خبر بار بیایی 198شمارهٔ ۱۰۵۴: گر لذت خونریزی آن غمزه شناسی 199شمارهٔ ۱۰۵۵: گر همه وقتی همه دل خون نیی 200شمارهٔ ۱۰۵۶: گفتم ای سیم ذقن گفت کرا می گوئی 201شمارهٔ ۱۰۵۷: گل و رخسار تو دارند به هم یکرنگی 202شمارهٔ ۱۰۵۸: مبارک منزلی خوش سرزمینی 203شمارهٔ ۱۰۵۹: مپوشان روی خود ای شوخ خود رای 204شمارهٔ ۱۰۶۰: مرا در درد بی باری دریغا بار بای ...205شمارهٔ ۱۰۶۱: مرا زیبد به چوگان سر زلفت نظرباز ...206شمارهٔ ۱۰۶۲: من آن بهتر که باشم رند و عامی 207شمارهٔ ۱۰۶۳: من اوصاف حست ندانم کماهی 208شمارهٔ ۱۰۶۴: من کیستم که ورزم سودای چون تو با ...209شمارهٔ ۱۰۶۵: من کیم گفتی که گویم خاک نعلین من ...210شمارهٔ ۱۰۶۶: مویت از عنبر تر فرق ندارد مویی 211شمارهٔ ۱۰۶۷: ناوک غمزه چو هر سو به شتاب انداز ...212شمارهٔ ۱۰۶۸: ندارد دلم طاقت بی توی 213شمارهٔ ۱۰۶۹: ندانم کی به دام من در افتی 214شمارهٔ ۱۰۷۰: نشان خاک پای او اگر می یافتم جای ...215شمارهٔ ۱۰۷۱: نیست بهای جان بسی پیش تو چون کشد ...216شمارهٔ ۱۰۷۲: ورای آن چه سعادت بود که ناگاهی 217شمارهٔ ۱۰۷۳: وصال اوست بخت ما نبینم آن به بید ...218شمارهٔ ۱۰۷۴: هرگز سوی ما چشم رضائی نگشادی 219شمارهٔ ۱۰۷۵: هر لحظه به غمزه دل ریشم چه خراشی 220شمارهٔ ۱۰۷۶: هر لحظه بما از نو رسد تحفة دردی 221شمارهٔ ۱۰۷۷: هر لحظه غمزه ها به جفا نیز می کن ...222شمارهٔ ۱۰۷۸: ما رسی هیچ شب ای مه از وطن جانب ...223شمارهٔ ۱۰۷۹: یارب این درد دل و فرقت جانان تاک ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ