به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

کمال الدین خجندی

کمال الدین خجندیغزل هاشمارهٔ ۹۱۱: گفته از ما دلت بردار زنهار این مگو

1230عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

گفته‌ای از ما دلت بردار زنهار این مگو
جان من با آن لب و گفتار زنهار این مگو
گفته راه وفا ما نیکه نتوانیم رفت
با چنان قد خوش و رفتار زنهار این مگو
گفته خواهم بریدن از تو دیگر باره مهر
هم به مهر خود که دیگر بار زنهار این مگو
گفته صبح امیدت من نیاوردم به شام
از رخ و از زلف شرمی دار زنها این مگو
گفته در آفتاب و به توان هرگز رسید
وصل رویم هم همان انگار زنهار این مگو
گفته آب خوشی هرگز کسی خورد از سراب
وعده ما هم همان پندار زنهار این مگو
گفته از دوستی جان خودم خواندی کمال
هرچه گونی این مگو زنهار زنهار این مگو

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۹۱۰: گفتم ملکی با بشری گفت که هردو 2شمارهٔ ۹۱۱: گفته از ما دلت بردار زنهار این مگ ...3شمارهٔ ۹۱۲: ما به کلی طمع وصل بریدیم از تو 4شمارهٔ ۹۱۳: نداند قدر حسنت کس به از تو 5شمارهٔ ۹۱۴: آن عارض و رخسار و جبین هست در سه ...6شمارهٔ ۹۱۵: از فرقت نو هر دم خون بارم از دو د ...7شمارهٔ ۹۱۶: اشک چو لعل ریزد آن لب مرا ز دیده 8شمارهٔ ۹۱۷: ای از حدیث زلف توام بر زبان گره 9شمارهٔ ۹۱۸: ای با لب شیرین سخنت تلخ فتاده 10شمارهٔ ۹۱۹: ای چو چشم خوش تو چشم کسی کم دیده 11شمارهٔ ۹۲۰: ای خط مشکبار تو پیچیده گرد ماه 12شمارهٔ ۹۲۱: ای دل ریش من از جور تو غمگین گونه 13شمارهٔ ۹۲۲: ای رخ و زلف سیاه تو شب تیره و ماه 14شمارهٔ ۹۲۳: ای روان گرد درت اشک روان پیوسته 15شمارهٔ ۹۲۴: ای شیشۂ دل ما در زیر پا شکسته 16شمارهٔ ۹۲۵: ای لب و گفتار تور شیرین همه 17شمارهٔ ۹۲۶: ای مردم در چشمم مثل رخت ندیده 18شمارهٔ ۹۲۷: ای منت جانفشان دیرینه 19شمارهٔ ۹۲۸: ای نبات قد سبزت شکرستان همه 20شمارهٔ ۹۲۹: به ابروان تو زاهد چو چشم وا کرده 21شمارهٔ ۹۳۰: با تو در دل نبایدم رخ ماه 22شمارهٔ ۹۳۱: باد آرد بر من بوی نو ناگه ناگه 23شمارهٔ ۹۳۲: برهگذار قد بار دیدم از ناگاه 24شمارهٔ ۹۳۳: بناز کشتن او بازم آرزوست چه چاره 25شمارهٔ ۹۳۴: بیروی او ز دیدۂ بینا چه فایده 26شمارهٔ ۹۳۵: بینم ابروی تو پیوسته مه نو گه گه 27شمارهٔ ۹۳۶: تا توانی دل مشتاق بدست آری به 28شمارهٔ ۹۳۷: چو چشم مست تو دیدم خمارم از دیده 29شمارهٔ ۹۳۸: چندین چه بلا و درد است این آه 30شمارهٔ ۹۳۹: خواهم که کنم بار دگر در تو نظاره 31شمارهٔ ۹۴۰: در پای تو تنها به سر ماست فتاده 32شمارهٔ ۹۴۱: دلم به زخم زبانها نگردد آزرده 33شمارهٔ ۹۴۲: دلم ترسد در آن زلف خمیده 34شمارهٔ ۹۴۳: روی خوب از من مشتاق نپوشانی به 35شمارهٔ ۹۴۴: زاد راه عاشقان اشک است و روی زرد ...36شمارهٔ ۹۴۵: زیر پا از زلف مشکین گه گهی میکن ن ...37شمارهٔ ۹۴۶: شبت خوش باد ای باد سحرگاه 38شمارهٔ ۹۴۷: کحل بصر نیست جز آن خاک راه 39شمارهٔ ۹۴۸: گر سر طلبی بر درت آریم به دیده 40شمارهٔ ۹۴۹: گفتم شکرست آن به دهان گفت ترا چه 41شمارهٔ ۹۵۰: ب بار برهم چرا زد ز پسته 42شمارهٔ ۹۵۱: ما جگر سوختگان داغ تو داریم همه 43شمارهٔ ۹۵۲: مرا که روی تو بینم چه حاجت است 44شمارهٔ ۹۵۳: هر نیر کز تو بر دل غم پرور آمده 45شمارهٔ ۹۵۴: هر نیر که بر جان ز تو از دور رسید ...46شمارهٔ ۹۵۵: ای بار نازنین مگر از فتنه زاده ای 47شمارهٔ ۹۵۶: باز خود را چو گل تازه بر آراسته ا ...48شمارهٔ ۹۵۷: تا برخسار مه از غالیه چوگان زده ا ...49شمارهٔ ۹۵۸: چرا جنییت شاهی بظلم تاخته ای 50شمارهٔ ۹۵۹: گر همه وقتی همه دلخون نه ای 51شمارهٔ ۹۶۰: لیست آن بگو با شکر خورده ای 52شمارهٔ ۹۶۱: آشوب جانی شوخ جهانی 53شمارهٔ ۹۶۲: آن شوخ دی براهی میرفت همچو شاهی 54شمارهٔ ۹۶۳: از در خویش مرا بر در غیری بری 55شمارهٔ ۹۶۴: اگر در کشتنم تأخیر کردی 56شمارهٔ ۹۶۵: اگر ز محنت دنیا خلاص می طلبی 57شمارهٔ ۹۶۶: ای آفتاب روی تو در اوج دلبری 58شمارهٔ ۹۶۷: ای آیت حسن از رخ خوب تو مثالی 59شمارهٔ ۹۶۸: ای از خط تو زنگ بر آئینه شاهی 60شمارهٔ ۹۶۹: ای بوده با تو ما را خویشی و آشنائ ...61شمارهٔ ۹۷۰: ای درد درون جان چه باشی 62شمارهٔ ۹۷۱: ای دل این بیچارگی و مستمندی تا یک ...63شمارهٔ ۹۷۲: ای دهان تو قند و لب همه می 64شمارهٔ ۹۷۳: ای رخت آیت حسن و دهنت لطف خدای 65شمارهٔ ۹۷۴: ای صبا برخاک کوی یار ما خوش میروی 66شمارهٔ ۹۷۵: ای صبا تاکی به زلف بار بازی می کن ...67شمارهٔ ۹۷۶: ای گل روی ترا چون من بهر سو بلبلی 68شمارهٔ ۹۷۷: این چه نبهاست وین چه شیرینی 69شمارهٔ ۹۷۸: ای ولوله عشق تو بره هر ر کویی 70شمارهٔ ۹۷۹: با تو ه را نمی رسد دعوی 71شمارهٔ ۹۸۰: باز به ناز کش مرا چیست که ناز می ...72شمارهٔ ۹۸۱: باز بگذشتی بر آن زلفه ای نسیم مشک ...73شمارهٔ ۹۸۲: باز دست از جانفشانان بر فشاندی 74شمارهٔ ۹۸۳: بازم از طلعت خود دیده منور کردی 75شمارهٔ ۹۸۴: با مسکنت و عجز و ضعیفی وفقیری 76شمارهٔ ۹۸۵: با من این بودت ز اول شرط باری 77شمارهٔ ۹۸۶: بچشم جان چو چراغی که در میان ز جا ...78شمارهٔ ۹۸۷: بجز نور و ضیاء و گرمی از آذر چه م ...79شمارهٔ ۹۸۸: بده ساقی شراب ارغوانی 80شمارهٔ ۹۸۹: بر سر راه طلب بافت گدانی گهری 81شمارهٔ ۹۹۰: بر گل به پای سرو چو رفتار می کنی 82شمارهٔ ۹۹۱: بر من بیدل اگر جور و ستم فرمودی 83شمارهٔ ۹۹۲: برویت بنگرم ناگه نرنجی 84شمارهٔ ۹۹۳: بکوی عشق باشی شیر مردی 85شمارهٔ ۹۹۴: به مجلسی که بمستان ز لب شراب دهی 86شمارهٔ ۹۹۵: به باران کهن یاری نکردی 87شمارهٔ ۹۹۶: تا خلوت دل خالی از اغیار نیابی 88شمارهٔ ۹۹۷: تا کی ای مونس دلم بیموجی غمگین کن ...89شمارهٔ ۹۹۸: تب چرا درد سر آورد بنازک بدمی 90شمارهٔ ۹۹۹: ترا چگونه توان گفت یوسف ثانی 91شمارهٔ ۱۰۰۰: ترا دیده هر بار دیدی چه بودی 92شمارهٔ ۱۰۰۱: ترکمن مه بود بترکی آی 93شمارهٔ ۱۰۰۲: تن در پی جان می رود ای بخت کجانی 94شمارهٔ ۱۰۰۳: تو چشم آنکه حق بینی نداری 95شمارهٔ ۱۰۰۴: نو درد نداری و رخ زرد نداری 96شمارهٔ ۱۰۰۵: تو سروی و گل خندان همانکه میدانی 97شمارهٔ ۱۰۰۶: چرا به تحفه دردم همیشه ننوازی 98شمارهٔ ۱۰۰۷: چرا هر دم از پیش ما میگریزی 99شمارهٔ ۱۰۰۸: چشم شوخ و دل سنگین بر سیمین داری 100شمارهٔ ۱۰۰۹: چو تو دشمن از دوست نشناختی 101شمارهٔ ۱۰۱۰: چو گل به لطف نو زد ان نازک اندام ...102شمارهٔ ۱۰۱۱: چه لطف است این که با من مینمائی 103شمارهٔ ۱۰۱۲: چه موجب است که هیچ التفات ما نکن ...104شمارهٔ ۱۰۱۳: حدیث خوشی هیچ با ما نگوئی 105شمارهٔ ۱۰۱۴: خرم آن دم که توأم مونس و همدم با ...106شمارهٔ ۱۰۱۵: خواهم بر تو بردن تن را که شد خیا ...107شمارهٔ ۱۰۱۶: خواهی که به هیچ غم نمیری 108شمارهٔ ۱۰۱۷: دارم ز ابروان تو چشم عنایتی 109شمارهٔ ۱۰۱۸: درین پستی گر آن مه را نیابی 110شمارهٔ ۱۰۱۹: درین ره هرچه جونی آن بیابی 111شمارهٔ ۱۰۲۰: دست ندارم از تو من گرچه زېایم اف ...112شمارهٔ ۱۰۲۱: دگر باره تیغ جفا بر کشیدی 113شمارهٔ ۱۰۲۲: دل رفت به باد دلپذیری 114شمارهٔ ۱۰۲۳: دل ز باران کهن برداشتی 115شمارهٔ ۱۰۲۴: دل شد ز عشق باری شیدا چنانکه دان ...116شمارهٔ ۱۰۲۵: دل شیشه ایست جای خیال تو ای پری 117شمارهٔ ۱۰۲۶: دل که سودای تو می پخت کبابش کردی 118شمارهٔ ۱۰۲۷: دل من به داغ جفا سوختی 119شمارهٔ ۱۰۲۸: دل می کنی جراحت و مرهم نمیدهی 120شمارهٔ ۱۰۲۹: راز معشوق حدیثیست نهان داشتنی 121شمارهٔ ۱۰۳۰: ز دیده در دل دیوانه رفتی 122شمارهٔ ۱۰۳۱: زمن که مهر تو دارم به سینه روی چ ...123شمارهٔ ۱۰۳۲: ز من مپرس که از عاشقان زار کی 124شمارهٔ ۱۰۳۳: سالها گر بنویسم صفت مشتاقی 125شمارهٔ ۱۰۳۴: سیمین بدنی سرو قدی پس دهانی 126شمارهٔ ۱۰۳۵: شیرین لبی شکر دهنی سرو قامتی 127شمارهٔ ۱۰۳۶: صنما در خط سنبل مه تابان داری 128شمارهٔ ۱۰۳۷: طبیب عاشقان آمد بیا بگذار بیدردی 129شمارهٔ ۱۰۳۸: عاشقی و بی دلی بیدلبری 130شمارهٔ ۱۰۳۹: قطره قطره از دریا چو به ساحل آیی 131شمارهٔ ۱۰۴۰: کاش که سرو ناز ما از در ما در آم ...132شمارهٔ ۱۰۴۱: کدام سر که ندارد دماغ سودانی 133شمارهٔ ۱۰۴۲: گر از در به تیم برانی نو دانی 134شمارهٔ ۱۰۴۳: گر از شاخ دولت گلی چیدمی 135شمارهٔ ۱۰۴۴: اگر او یاد من دلخسته کردی 136شمارهٔ ۱۰۴۵: گر باد سوی خاک من آرد ز تو بویی 137شمارهٔ ۱۰۴۶: گر به پاکی خضر وقتی و روح القدسی 138شمارهٔ ۱۰۴۷: گر بردرت این اشک چو سیلاب گذشتی 139شمارهٔ ۱۰۴۸: گر بری دست به آئینه و در خود نگر ...140شمارهٔ ۱۰۴۹: گر به فردوسی از حریم وصل نگشانی ...141شمارهٔ ۱۰۵۰: گر به من یار شوی ور نشوی 142شمارهٔ ۱۰۵۱: گر تو دل ما سوختی از آتش دوری 143شمارهٔ ۱۰۵۲: گر زلف خود به فتنه و شوخی رها کن ...144شمارهٔ ۱۰۵۳: گر گم شوی از خود خبر بار بیایی 145شمارهٔ ۱۰۵۴: گر لذت خونریزی آن غمزه شناسی 146شمارهٔ ۱۰۵۵: گر همه وقتی همه دل خون نیی 147شمارهٔ ۱۰۵۶: گفتم ای سیم ذقن گفت کرا می گوئی 148شمارهٔ ۱۰۵۷: گل و رخسار تو دارند به هم یکرنگی 149شمارهٔ ۱۰۵۸: مبارک منزلی خوش سرزمینی 150شمارهٔ ۱۰۵۹: مپوشان روی خود ای شوخ خود رای 151شمارهٔ ۱۰۶۰: مرا در درد بی باری دریغا بار بای ...152شمارهٔ ۱۰۶۱: مرا زیبد به چوگان سر زلفت نظرباز ...153شمارهٔ ۱۰۶۲: من آن بهتر که باشم رند و عامی 154شمارهٔ ۱۰۶۳: من اوصاف حست ندانم کماهی 155شمارهٔ ۱۰۶۴: من کیستم که ورزم سودای چون تو با ...156شمارهٔ ۱۰۶۵: من کیم گفتی که گویم خاک نعلین من ...157شمارهٔ ۱۰۶۶: مویت از عنبر تر فرق ندارد مویی 158شمارهٔ ۱۰۶۷: ناوک غمزه چو هر سو به شتاب انداز ...159شمارهٔ ۱۰۶۸: ندارد دلم طاقت بی توی 160شمارهٔ ۱۰۶۹: ندانم کی به دام من در افتی 161شمارهٔ ۱۰۷۰: نشان خاک پای او اگر می یافتم جای ...162شمارهٔ ۱۰۷۱: نیست بهای جان بسی پیش تو چون کشد ...163شمارهٔ ۱۰۷۲: ورای آن چه سعادت بود که ناگاهی 164شمارهٔ ۱۰۷۳: وصال اوست بخت ما نبینم آن به بید ...165شمارهٔ ۱۰۷۴: هرگز سوی ما چشم رضائی نگشادی 166شمارهٔ ۱۰۷۵: هر لحظه به غمزه دل ریشم چه خراشی 167شمارهٔ ۱۰۷۶: هر لحظه بما از نو رسد تحفة دردی 168شمارهٔ ۱۰۷۷: هر لحظه غمزه ها به جفا نیز می کن ...169شمارهٔ ۱۰۷۸: ما رسی هیچ شب ای مه از وطن جانب ...170شمارهٔ ۱۰۷۹: یارب این درد دل و فرقت جانان تاک ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ