به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

کمال الدین خجندی

کمال الدین خجندیغزل هاشمارهٔ ۸۴۴: داری لب و دهانی شیرین ولی چه شیرین

1240عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

داری لب و دهانی شیرین ولی چه شیرین
بر رخ خطی و خالی مشکین ولی چه مشکین
غارتگریست زلفت ظالم ولی چه ظالم
عاشق کشیست چشمت بیدین ولی چه بیدین
از ماه رنگ گیرد هر چیز و اشک ما هم
از عکس آن دو رخ شد رنگین ولی چه رنگین
بینم بهشت شاید در خواب خوش که شبها
دارم ز آستانت بالین ولی چه بالین
بیمار بود عاشق آن لب که نوش بادش
از قند ساخت شربت شیرین ولی چه شیرین
آبستن آب آن بر در آب سنگ باشد
در پردلی نرا هم سنگین ولی چه سنگین
در خیل دلبرانی سلطان ولی چه سلطان
پیشت کمال بیدل مسکین ولی چه مسکین

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۸۴۳: خواهیم نقد جان و سر در پای جانان ...2شمارهٔ ۸۴۴: داری لب و دهانی شیرین ولی چه شیری ...3شمارهٔ ۸۴۵: در سر زنجیر زلف او من بی عقل و دی ...4شمارهٔ ۸۴۶: دلا نحفه جان به جانان رسان 5شمارهٔ ۸۴۷: دل است جایش و با دیده فتاده به خو ...6شمارهٔ ۸۴۸: دلبر نازک دل من هر زمان رنجد ز من 7شمارهٔ ۸۴۹: دل که میرفت ز خود چون نرود باز چن ...8شمارهٔ ۸۵۰: دلم را صبر ممکن نیست از روی نکو ک ...9شمارهٔ ۸۵۱: دل من عاشق باریست که گفتن نتوان 10شمارهٔ ۸۵۲: دل نثار زلف جانان کرد جان خویشتن 11شمارهٔ ۸۵۳: دوستان مرحمتی بر دل بیچاره من 12شمارهٔ ۸۵۴: راز عشقت ز دل آمد به زبان 13شمارهٔ ۸۵۵: روی او از زلف دیدن می توان 14شمارهٔ ۸۵۶: زلف بر دوش آن پری در ماهتاب آمد ب ...15شمارهٔ ۸۵۷: زنشاط و عیش بادا لب تو همیشه خندا ...16شمارهٔ ۸۵۸: زیر پا دامن کشان زلف دوتای او ببی ...17شمارهٔ ۸۵۹: سرو می ماند به قد یار من 18شمارهٔ ۸۶۰: سوخت به داغ غم چنان دل که نماند ا ...19شمارهٔ ۸۶۱: سوخت جانم تا ز پا افتاد زلفت بر ذ ...20شمارهٔ ۸۶۲: سوختی ای مرهم جانها درون ریش من 21شمارهٔ ۸۶۳: شبی خواهم چو شمعش لب گزیدن 22شمارهٔ ۸۶۴: شبی نگذرد بر دوچشم اشک گلگون 23شمارهٔ ۸۶۵: شه لشکر کش ما برد از ما عقل و هوش ...24شمارهٔ ۸۶۶: طوطی ب نو دید و در افتاد در سخن 25شمارهٔ ۸۶۷: عاشق کیست دلم باز نخواهم گفتن 26شمارهٔ ۸۶۸: عاشقی چیست مقیم در جانان بودن 27شمارهٔ ۸۶۹: عشق حالیست که جبریل بر آن نیست ام ...28شمارهٔ ۸۷۰: قدمت آن با الف با سرو سیمین 29شمارهٔ ۸۷۱: کارم ز دست شد نظری کن بکار من 30شمارهٔ ۸۷۲: که خبر برد به بار از من مبتلای غم ...31شمارهٔ ۸۷۳: گر سرزنیغ نیزت دارد سر بریدن 32شمارهٔ ۸۷۴: گر شبی آن مه ز منزل بی نقاب آید ب ...33شمارهٔ ۸۷۵: گر قد همچو سروش در بر توان گرفتن 34شمارهٔ ۸۷۶: ما باز دل نهادیم بر جور دلستانان 35شمارهٔ ۸۷۷: مرا که خرقة ارزق به باده شد گلگون 36شمارهٔ ۸۷۸: من نخواهم دیده از رویت دگر برداشت ...37شمارهٔ ۸۷۹: من و محنت تو زهی راحت من 38شمارهٔ ۸۸۰: مه عیدت مبارک باد ای خورشید مهروی ...39شمارهٔ ۸۸۱: میزند بر آتش دل جوش می آب اینچنین 40شمارهٔ ۸۸۲: نخواهم بیش از این از خلق راز خویش ...41شمارهٔ ۸۸۳: نمی دهد دهنت کام ما از آن لب شیری ...42شمارهٔ ۸۸۴: توش کن خواجه على رغم صراحی شکنان 43شمارهٔ ۸۸۵: په جویست آن روان در فر شیرین 44شمارهٔ ۸۸۶: نیست بازی با رخ او عشق پنهان باخت ...45شمارهٔ ۸۸۷: هر دمی با دگری ناز مکن 46شمارهٔ ۸۸۸: آنکه رنگی نیست کس را از لب رنگین ...47شمارهٔ ۸۸۹: آه که خاک راه شد دیده من براه تو 48شمارهٔ ۸۹۰: اگر دشنام می گونی مرا گو 49شمارهٔ ۸۹۱: ای حریم کعبه دل کوی تو 50شمارهٔ ۸۹۲: ای دلاویزتر از رشته جان کا کل تو 51شمارهٔ ۸۹۳: ای دل حکایت غم خود با صبا بگو 52شمارهٔ ۸۹۴: ای دل غلام أو شدی ای من غلام تو 53شمارهٔ ۸۹۵: ای کاش رفتمی چو صبا در حریم تو 54شمارهٔ ۸۹۶: ای نور دیده را نگرانی بسوی تو 55شمارهٔ ۸۹۷: بی لب ساقی مرا می فرود در گلو 56شمارهٔ ۸۹۸: چاره کس نکند غمزه خونخواره تو 57شمارهٔ ۸۹۹: چو در جان کرد و دل جا غمزه تو 58شمارهٔ ۹۰۰: دل سوی او رفت جان هم گرو برو 59شمارهٔ ۹۰۱: دل ضعیف به یکباره ناتوان شد ازو 60شمارهٔ ۹۰۲: دو بوسم که گفتی اگر گویم آن کو 61شمارهٔ ۹۰۳: زهی زان قامت رعنای دلجو 62شمارهٔ ۹۰۴: سرخوش است ای پسر مرا باتو 63شمارهٔ ۹۰۵: غلام پیر خراباتم و طبیعت او 64شمارهٔ ۹۰۶: گر تیر کشی از طرف غمزة جادو 65شمارهٔ ۹۰۷: اگر مرا صد سر بود هر یک پر از سود ...66شمارهٔ ۹۰۸: گفت کئی تو من بنده تو 67شمارهٔ ۹۰۹: گفتمش ماه پر است آن چهره گفتا پر ...68شمارهٔ ۹۱۰: گفتم ملکی با بشری گفت که هردو 69شمارهٔ ۹۱۱: گفته از ما دلت بردار زنهار این مگ ...70شمارهٔ ۹۱۲: ما به کلی طمع وصل بریدیم از تو 71شمارهٔ ۹۱۳: نداند قدر حسنت کس به از تو 72شمارهٔ ۹۱۴: آن عارض و رخسار و جبین هست در سه ...73شمارهٔ ۹۱۵: از فرقت نو هر دم خون بارم از دو د ...74شمارهٔ ۹۱۶: اشک چو لعل ریزد آن لب مرا ز دیده 75شمارهٔ ۹۱۷: ای از حدیث زلف توام بر زبان گره 76شمارهٔ ۹۱۸: ای با لب شیرین سخنت تلخ فتاده 77شمارهٔ ۹۱۹: ای چو چشم خوش تو چشم کسی کم دیده 78شمارهٔ ۹۲۰: ای خط مشکبار تو پیچیده گرد ماه 79شمارهٔ ۹۲۱: ای دل ریش من از جور تو غمگین گونه 80شمارهٔ ۹۲۲: ای رخ و زلف سیاه تو شب تیره و ماه 81شمارهٔ ۹۲۳: ای روان گرد درت اشک روان پیوسته 82شمارهٔ ۹۲۴: ای شیشۂ دل ما در زیر پا شکسته 83شمارهٔ ۹۲۵: ای لب و گفتار تور شیرین همه 84شمارهٔ ۹۲۶: ای مردم در چشمم مثل رخت ندیده 85شمارهٔ ۹۲۷: ای منت جانفشان دیرینه 86شمارهٔ ۹۲۸: ای نبات قد سبزت شکرستان همه 87شمارهٔ ۹۲۹: به ابروان تو زاهد چو چشم وا کرده 88شمارهٔ ۹۳۰: با تو در دل نبایدم رخ ماه 89شمارهٔ ۹۳۱: باد آرد بر من بوی نو ناگه ناگه 90شمارهٔ ۹۳۲: برهگذار قد بار دیدم از ناگاه 91شمارهٔ ۹۳۳: بناز کشتن او بازم آرزوست چه چاره 92شمارهٔ ۹۳۴: بیروی او ز دیدۂ بینا چه فایده 93شمارهٔ ۹۳۵: بینم ابروی تو پیوسته مه نو گه گه 94شمارهٔ ۹۳۶: تا توانی دل مشتاق بدست آری به 95شمارهٔ ۹۳۷: چو چشم مست تو دیدم خمارم از دیده 96شمارهٔ ۹۳۸: چندین چه بلا و درد است این آه 97شمارهٔ ۹۳۹: خواهم که کنم بار دگر در تو نظاره 98شمارهٔ ۹۴۰: در پای تو تنها به سر ماست فتاده 99شمارهٔ ۹۴۱: دلم به زخم زبانها نگردد آزرده 100شمارهٔ ۹۴۲: دلم ترسد در آن زلف خمیده 101شمارهٔ ۹۴۳: روی خوب از من مشتاق نپوشانی به 102شمارهٔ ۹۴۴: زاد راه عاشقان اشک است و روی زرد ...103شمارهٔ ۹۴۵: زیر پا از زلف مشکین گه گهی میکن ن ...104شمارهٔ ۹۴۶: شبت خوش باد ای باد سحرگاه 105شمارهٔ ۹۴۷: کحل بصر نیست جز آن خاک راه 106شمارهٔ ۹۴۸: گر سر طلبی بر درت آریم به دیده 107شمارهٔ ۹۴۹: گفتم شکرست آن به دهان گفت ترا چه 108شمارهٔ ۹۵۰: ب بار برهم چرا زد ز پسته 109شمارهٔ ۹۵۱: ما جگر سوختگان داغ تو داریم همه 110شمارهٔ ۹۵۲: مرا که روی تو بینم چه حاجت است 111شمارهٔ ۹۵۳: هر نیر کز تو بر دل غم پرور آمده 112شمارهٔ ۹۵۴: هر نیر که بر جان ز تو از دور رسید ...113شمارهٔ ۹۵۵: ای بار نازنین مگر از فتنه زاده ای 114شمارهٔ ۹۵۶: باز خود را چو گل تازه بر آراسته ا ...115شمارهٔ ۹۵۷: تا برخسار مه از غالیه چوگان زده ا ...116شمارهٔ ۹۵۸: چرا جنییت شاهی بظلم تاخته ای 117شمارهٔ ۹۵۹: گر همه وقتی همه دلخون نه ای 118شمارهٔ ۹۶۰: لیست آن بگو با شکر خورده ای 119شمارهٔ ۹۶۱: آشوب جانی شوخ جهانی 120شمارهٔ ۹۶۲: آن شوخ دی براهی میرفت همچو شاهی 121شمارهٔ ۹۶۳: از در خویش مرا بر در غیری بری 122شمارهٔ ۹۶۴: اگر در کشتنم تأخیر کردی 123شمارهٔ ۹۶۵: اگر ز محنت دنیا خلاص می طلبی 124شمارهٔ ۹۶۶: ای آفتاب روی تو در اوج دلبری 125شمارهٔ ۹۶۷: ای آیت حسن از رخ خوب تو مثالی 126شمارهٔ ۹۶۸: ای از خط تو زنگ بر آئینه شاهی 127شمارهٔ ۹۶۹: ای بوده با تو ما را خویشی و آشنائ ...128شمارهٔ ۹۷۰: ای درد درون جان چه باشی 129شمارهٔ ۹۷۱: ای دل این بیچارگی و مستمندی تا یک ...130شمارهٔ ۹۷۲: ای دهان تو قند و لب همه می 131شمارهٔ ۹۷۳: ای رخت آیت حسن و دهنت لطف خدای 132شمارهٔ ۹۷۴: ای صبا برخاک کوی یار ما خوش میروی 133شمارهٔ ۹۷۵: ای صبا تاکی به زلف بار بازی می کن ...134شمارهٔ ۹۷۶: ای گل روی ترا چون من بهر سو بلبلی 135شمارهٔ ۹۷۷: این چه نبهاست وین چه شیرینی 136شمارهٔ ۹۷۸: ای ولوله عشق تو بره هر ر کویی 137شمارهٔ ۹۷۹: با تو ه را نمی رسد دعوی 138شمارهٔ ۹۸۰: باز به ناز کش مرا چیست که ناز می ...139شمارهٔ ۹۸۱: باز بگذشتی بر آن زلفه ای نسیم مشک ...140شمارهٔ ۹۸۲: باز دست از جانفشانان بر فشاندی 141شمارهٔ ۹۸۳: بازم از طلعت خود دیده منور کردی 142شمارهٔ ۹۸۴: با مسکنت و عجز و ضعیفی وفقیری 143شمارهٔ ۹۸۵: با من این بودت ز اول شرط باری 144شمارهٔ ۹۸۶: بچشم جان چو چراغی که در میان ز جا ...145شمارهٔ ۹۸۷: بجز نور و ضیاء و گرمی از آذر چه م ...146شمارهٔ ۹۸۸: بده ساقی شراب ارغوانی 147شمارهٔ ۹۸۹: بر سر راه طلب بافت گدانی گهری 148شمارهٔ ۹۹۰: بر گل به پای سرو چو رفتار می کنی 149شمارهٔ ۹۹۱: بر من بیدل اگر جور و ستم فرمودی 150شمارهٔ ۹۹۲: برویت بنگرم ناگه نرنجی 151شمارهٔ ۹۹۳: بکوی عشق باشی شیر مردی 152شمارهٔ ۹۹۴: به مجلسی که بمستان ز لب شراب دهی 153شمارهٔ ۹۹۵: به باران کهن یاری نکردی 154شمارهٔ ۹۹۶: تا خلوت دل خالی از اغیار نیابی 155شمارهٔ ۹۹۷: تا کی ای مونس دلم بیموجی غمگین کن ...156شمارهٔ ۹۹۸: تب چرا درد سر آورد بنازک بدمی 157شمارهٔ ۹۹۹: ترا چگونه توان گفت یوسف ثانی 158شمارهٔ ۱۰۰۰: ترا دیده هر بار دیدی چه بودی 159شمارهٔ ۱۰۰۱: ترکمن مه بود بترکی آی 160شمارهٔ ۱۰۰۲: تن در پی جان می رود ای بخت کجانی 161شمارهٔ ۱۰۰۳: تو چشم آنکه حق بینی نداری 162شمارهٔ ۱۰۰۴: نو درد نداری و رخ زرد نداری 163شمارهٔ ۱۰۰۵: تو سروی و گل خندان همانکه میدانی 164شمارهٔ ۱۰۰۶: چرا به تحفه دردم همیشه ننوازی 165شمارهٔ ۱۰۰۷: چرا هر دم از پیش ما میگریزی 166شمارهٔ ۱۰۰۸: چشم شوخ و دل سنگین بر سیمین داری 167شمارهٔ ۱۰۰۹: چو تو دشمن از دوست نشناختی 168شمارهٔ ۱۰۱۰: چو گل به لطف نو زد ان نازک اندام ...169شمارهٔ ۱۰۱۱: چه لطف است این که با من مینمائی 170شمارهٔ ۱۰۱۲: چه موجب است که هیچ التفات ما نکن ...171شمارهٔ ۱۰۱۳: حدیث خوشی هیچ با ما نگوئی 172شمارهٔ ۱۰۱۴: خرم آن دم که توأم مونس و همدم با ...173شمارهٔ ۱۰۱۵: خواهم بر تو بردن تن را که شد خیا ...174شمارهٔ ۱۰۱۶: خواهی که به هیچ غم نمیری 175شمارهٔ ۱۰۱۷: دارم ز ابروان تو چشم عنایتی 176شمارهٔ ۱۰۱۸: درین پستی گر آن مه را نیابی 177شمارهٔ ۱۰۱۹: درین ره هرچه جونی آن بیابی 178شمارهٔ ۱۰۲۰: دست ندارم از تو من گرچه زېایم اف ...179شمارهٔ ۱۰۲۱: دگر باره تیغ جفا بر کشیدی 180شمارهٔ ۱۰۲۲: دل رفت به باد دلپذیری 181شمارهٔ ۱۰۲۳: دل ز باران کهن برداشتی 182شمارهٔ ۱۰۲۴: دل شد ز عشق باری شیدا چنانکه دان ...183شمارهٔ ۱۰۲۵: دل شیشه ایست جای خیال تو ای پری 184شمارهٔ ۱۰۲۶: دل که سودای تو می پخت کبابش کردی 185شمارهٔ ۱۰۲۷: دل من به داغ جفا سوختی 186شمارهٔ ۱۰۲۸: دل می کنی جراحت و مرهم نمیدهی 187شمارهٔ ۱۰۲۹: راز معشوق حدیثیست نهان داشتنی 188شمارهٔ ۱۰۳۰: ز دیده در دل دیوانه رفتی 189شمارهٔ ۱۰۳۱: زمن که مهر تو دارم به سینه روی چ ...190شمارهٔ ۱۰۳۲: ز من مپرس که از عاشقان زار کی 191شمارهٔ ۱۰۳۳: سالها گر بنویسم صفت مشتاقی 192شمارهٔ ۱۰۳۴: سیمین بدنی سرو قدی پس دهانی 193شمارهٔ ۱۰۳۵: شیرین لبی شکر دهنی سرو قامتی 194شمارهٔ ۱۰۳۶: صنما در خط سنبل مه تابان داری 195شمارهٔ ۱۰۳۷: طبیب عاشقان آمد بیا بگذار بیدردی 196شمارهٔ ۱۰۳۸: عاشقی و بی دلی بیدلبری 197شمارهٔ ۱۰۳۹: قطره قطره از دریا چو به ساحل آیی 198شمارهٔ ۱۰۴۰: کاش که سرو ناز ما از در ما در آم ...199شمارهٔ ۱۰۴۱: کدام سر که ندارد دماغ سودانی 200شمارهٔ ۱۰۴۲: گر از در به تیم برانی نو دانی 201شمارهٔ ۱۰۴۳: گر از شاخ دولت گلی چیدمی 202شمارهٔ ۱۰۴۴: اگر او یاد من دلخسته کردی 203شمارهٔ ۱۰۴۵: گر باد سوی خاک من آرد ز تو بویی 204شمارهٔ ۱۰۴۶: گر به پاکی خضر وقتی و روح القدسی 205شمارهٔ ۱۰۴۷: گر بردرت این اشک چو سیلاب گذشتی 206شمارهٔ ۱۰۴۸: گر بری دست به آئینه و در خود نگر ...207شمارهٔ ۱۰۴۹: گر به فردوسی از حریم وصل نگشانی ...208شمارهٔ ۱۰۵۰: گر به من یار شوی ور نشوی 209شمارهٔ ۱۰۵۱: گر تو دل ما سوختی از آتش دوری 210شمارهٔ ۱۰۵۲: گر زلف خود به فتنه و شوخی رها کن ...211شمارهٔ ۱۰۵۳: گر گم شوی از خود خبر بار بیایی 212شمارهٔ ۱۰۵۴: گر لذت خونریزی آن غمزه شناسی 213شمارهٔ ۱۰۵۵: گر همه وقتی همه دل خون نیی 214شمارهٔ ۱۰۵۶: گفتم ای سیم ذقن گفت کرا می گوئی 215شمارهٔ ۱۰۵۷: گل و رخسار تو دارند به هم یکرنگی 216شمارهٔ ۱۰۵۸: مبارک منزلی خوش سرزمینی 217شمارهٔ ۱۰۵۹: مپوشان روی خود ای شوخ خود رای 218شمارهٔ ۱۰۶۰: مرا در درد بی باری دریغا بار بای ...219شمارهٔ ۱۰۶۱: مرا زیبد به چوگان سر زلفت نظرباز ...220شمارهٔ ۱۰۶۲: من آن بهتر که باشم رند و عامی 221شمارهٔ ۱۰۶۳: من اوصاف حست ندانم کماهی 222شمارهٔ ۱۰۶۴: من کیستم که ورزم سودای چون تو با ...223شمارهٔ ۱۰۶۵: من کیم گفتی که گویم خاک نعلین من ...224شمارهٔ ۱۰۶۶: مویت از عنبر تر فرق ندارد مویی 225شمارهٔ ۱۰۶۷: ناوک غمزه چو هر سو به شتاب انداز ...226شمارهٔ ۱۰۶۸: ندارد دلم طاقت بی توی 227شمارهٔ ۱۰۶۹: ندانم کی به دام من در افتی 228شمارهٔ ۱۰۷۰: نشان خاک پای او اگر می یافتم جای ...229شمارهٔ ۱۰۷۱: نیست بهای جان بسی پیش تو چون کشد ...230شمارهٔ ۱۰۷۲: ورای آن چه سعادت بود که ناگاهی 231شمارهٔ ۱۰۷۳: وصال اوست بخت ما نبینم آن به بید ...232شمارهٔ ۱۰۷۴: هرگز سوی ما چشم رضائی نگشادی 233شمارهٔ ۱۰۷۵: هر لحظه به غمزه دل ریشم چه خراشی 234شمارهٔ ۱۰۷۶: هر لحظه بما از نو رسد تحفة دردی 235شمارهٔ ۱۰۷۷: هر لحظه غمزه ها به جفا نیز می کن ...236شمارهٔ ۱۰۷۸: ما رسی هیچ شب ای مه از وطن جانب ...237شمارهٔ ۱۰۷۹: یارب این درد دل و فرقت جانان تاک ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ