به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

کمال الدین خجندی

کمال الدین خجندیغزل هاشمارهٔ ۸۵۵: روی او از زلف دیدن می توان

1210عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

روی او از زلف دیدن می توان
گل شب مهتابه چیدن می توان
گرچه زلف او ز سر تا پا جفاست
این جفا از وی کشیدن می توان
کشتی مرغی که باشد خانگی
گر به بام او پریدن می توان
با لب او میوه شیرین وصل
گر رسد وفیه رسیدن می توان
از دهانش جرعه آب حیات
گر بقا باشد چشیدن می توان
دل به زخمی از تو ترک ناله گفت
وقت مرهم آرمیدن می توان
دید عکس جان در آن عارض کمال
با عکس گل در آب دیدن می توان

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۸۵۴: راز عشقت ز دل آمد به زبان 2شمارهٔ ۸۵۵: روی او از زلف دیدن می توان 3شمارهٔ ۸۵۶: زلف بر دوش آن پری در ماهتاب آمد ب ...4شمارهٔ ۸۵۷: زنشاط و عیش بادا لب تو همیشه خندا ...5شمارهٔ ۸۵۸: زیر پا دامن کشان زلف دوتای او ببی ...6شمارهٔ ۸۵۹: سرو می ماند به قد یار من 7شمارهٔ ۸۶۰: سوخت به داغ غم چنان دل که نماند ا ...8شمارهٔ ۸۶۱: سوخت جانم تا ز پا افتاد زلفت بر ذ ...9شمارهٔ ۸۶۲: سوختی ای مرهم جانها درون ریش من 10شمارهٔ ۸۶۳: شبی خواهم چو شمعش لب گزیدن 11شمارهٔ ۸۶۴: شبی نگذرد بر دوچشم اشک گلگون 12شمارهٔ ۸۶۵: شه لشکر کش ما برد از ما عقل و هوش ...13شمارهٔ ۸۶۶: طوطی ب نو دید و در افتاد در سخن 14شمارهٔ ۸۶۷: عاشق کیست دلم باز نخواهم گفتن 15شمارهٔ ۸۶۸: عاشقی چیست مقیم در جانان بودن 16شمارهٔ ۸۶۹: عشق حالیست که جبریل بر آن نیست ام ...17شمارهٔ ۸۷۰: قدمت آن با الف با سرو سیمین 18شمارهٔ ۸۷۱: کارم ز دست شد نظری کن بکار من 19شمارهٔ ۸۷۲: که خبر برد به بار از من مبتلای غم ...20شمارهٔ ۸۷۳: گر سرزنیغ نیزت دارد سر بریدن 21شمارهٔ ۸۷۴: گر شبی آن مه ز منزل بی نقاب آید ب ...22شمارهٔ ۸۷۵: گر قد همچو سروش در بر توان گرفتن 23شمارهٔ ۸۷۶: ما باز دل نهادیم بر جور دلستانان 24شمارهٔ ۸۷۷: مرا که خرقة ارزق به باده شد گلگون 25شمارهٔ ۸۷۸: من نخواهم دیده از رویت دگر برداشت ...26شمارهٔ ۸۷۹: من و محنت تو زهی راحت من 27شمارهٔ ۸۸۰: مه عیدت مبارک باد ای خورشید مهروی ...28شمارهٔ ۸۸۱: میزند بر آتش دل جوش می آب اینچنین 29شمارهٔ ۸۸۲: نخواهم بیش از این از خلق راز خویش ...30شمارهٔ ۸۸۳: نمی دهد دهنت کام ما از آن لب شیری ...31شمارهٔ ۸۸۴: توش کن خواجه على رغم صراحی شکنان 32شمارهٔ ۸۸۵: په جویست آن روان در فر شیرین 33شمارهٔ ۸۸۶: نیست بازی با رخ او عشق پنهان باخت ...34شمارهٔ ۸۸۷: هر دمی با دگری ناز مکن 35شمارهٔ ۸۸۸: آنکه رنگی نیست کس را از لب رنگین ...36شمارهٔ ۸۸۹: آه که خاک راه شد دیده من براه تو 37شمارهٔ ۸۹۰: اگر دشنام می گونی مرا گو 38شمارهٔ ۸۹۱: ای حریم کعبه دل کوی تو 39شمارهٔ ۸۹۲: ای دلاویزتر از رشته جان کا کل تو 40شمارهٔ ۸۹۳: ای دل حکایت غم خود با صبا بگو 41شمارهٔ ۸۹۴: ای دل غلام أو شدی ای من غلام تو 42شمارهٔ ۸۹۵: ای کاش رفتمی چو صبا در حریم تو 43شمارهٔ ۸۹۶: ای نور دیده را نگرانی بسوی تو 44شمارهٔ ۸۹۷: بی لب ساقی مرا می فرود در گلو 45شمارهٔ ۸۹۸: چاره کس نکند غمزه خونخواره تو 46شمارهٔ ۸۹۹: چو در جان کرد و دل جا غمزه تو 47شمارهٔ ۹۰۰: دل سوی او رفت جان هم گرو برو 48شمارهٔ ۹۰۱: دل ضعیف به یکباره ناتوان شد ازو 49شمارهٔ ۹۰۲: دو بوسم که گفتی اگر گویم آن کو 50شمارهٔ ۹۰۳: زهی زان قامت رعنای دلجو 51شمارهٔ ۹۰۴: سرخوش است ای پسر مرا باتو 52شمارهٔ ۹۰۵: غلام پیر خراباتم و طبیعت او 53شمارهٔ ۹۰۶: گر تیر کشی از طرف غمزة جادو 54شمارهٔ ۹۰۷: اگر مرا صد سر بود هر یک پر از سود ...55شمارهٔ ۹۰۸: گفت کئی تو من بنده تو 56شمارهٔ ۹۰۹: گفتمش ماه پر است آن چهره گفتا پر ...57شمارهٔ ۹۱۰: گفتم ملکی با بشری گفت که هردو 58شمارهٔ ۹۱۱: گفته از ما دلت بردار زنهار این مگ ...59شمارهٔ ۹۱۲: ما به کلی طمع وصل بریدیم از تو 60شمارهٔ ۹۱۳: نداند قدر حسنت کس به از تو 61شمارهٔ ۹۱۴: آن عارض و رخسار و جبین هست در سه ...62شمارهٔ ۹۱۵: از فرقت نو هر دم خون بارم از دو د ...63شمارهٔ ۹۱۶: اشک چو لعل ریزد آن لب مرا ز دیده 64شمارهٔ ۹۱۷: ای از حدیث زلف توام بر زبان گره 65شمارهٔ ۹۱۸: ای با لب شیرین سخنت تلخ فتاده 66شمارهٔ ۹۱۹: ای چو چشم خوش تو چشم کسی کم دیده 67شمارهٔ ۹۲۰: ای خط مشکبار تو پیچیده گرد ماه 68شمارهٔ ۹۲۱: ای دل ریش من از جور تو غمگین گونه 69شمارهٔ ۹۲۲: ای رخ و زلف سیاه تو شب تیره و ماه 70شمارهٔ ۹۲۳: ای روان گرد درت اشک روان پیوسته 71شمارهٔ ۹۲۴: ای شیشۂ دل ما در زیر پا شکسته 72شمارهٔ ۹۲۵: ای لب و گفتار تور شیرین همه 73شمارهٔ ۹۲۶: ای مردم در چشمم مثل رخت ندیده 74شمارهٔ ۹۲۷: ای منت جانفشان دیرینه 75شمارهٔ ۹۲۸: ای نبات قد سبزت شکرستان همه 76شمارهٔ ۹۲۹: به ابروان تو زاهد چو چشم وا کرده 77شمارهٔ ۹۳۰: با تو در دل نبایدم رخ ماه 78شمارهٔ ۹۳۱: باد آرد بر من بوی نو ناگه ناگه 79شمارهٔ ۹۳۲: برهگذار قد بار دیدم از ناگاه 80شمارهٔ ۹۳۳: بناز کشتن او بازم آرزوست چه چاره 81شمارهٔ ۹۳۴: بیروی او ز دیدۂ بینا چه فایده 82شمارهٔ ۹۳۵: بینم ابروی تو پیوسته مه نو گه گه 83شمارهٔ ۹۳۶: تا توانی دل مشتاق بدست آری به 84شمارهٔ ۹۳۷: چو چشم مست تو دیدم خمارم از دیده 85شمارهٔ ۹۳۸: چندین چه بلا و درد است این آه 86شمارهٔ ۹۳۹: خواهم که کنم بار دگر در تو نظاره 87شمارهٔ ۹۴۰: در پای تو تنها به سر ماست فتاده 88شمارهٔ ۹۴۱: دلم به زخم زبانها نگردد آزرده 89شمارهٔ ۹۴۲: دلم ترسد در آن زلف خمیده 90شمارهٔ ۹۴۳: روی خوب از من مشتاق نپوشانی به 91شمارهٔ ۹۴۴: زاد راه عاشقان اشک است و روی زرد ...92شمارهٔ ۹۴۵: زیر پا از زلف مشکین گه گهی میکن ن ...93شمارهٔ ۹۴۶: شبت خوش باد ای باد سحرگاه 94شمارهٔ ۹۴۷: کحل بصر نیست جز آن خاک راه 95شمارهٔ ۹۴۸: گر سر طلبی بر درت آریم به دیده 96شمارهٔ ۹۴۹: گفتم شکرست آن به دهان گفت ترا چه 97شمارهٔ ۹۵۰: ب بار برهم چرا زد ز پسته 98شمارهٔ ۹۵۱: ما جگر سوختگان داغ تو داریم همه 99شمارهٔ ۹۵۲: مرا که روی تو بینم چه حاجت است 100شمارهٔ ۹۵۳: هر نیر کز تو بر دل غم پرور آمده 101شمارهٔ ۹۵۴: هر نیر که بر جان ز تو از دور رسید ...102شمارهٔ ۹۵۵: ای بار نازنین مگر از فتنه زاده ای 103شمارهٔ ۹۵۶: باز خود را چو گل تازه بر آراسته ا ...104شمارهٔ ۹۵۷: تا برخسار مه از غالیه چوگان زده ا ...105شمارهٔ ۹۵۸: چرا جنییت شاهی بظلم تاخته ای 106شمارهٔ ۹۵۹: گر همه وقتی همه دلخون نه ای 107شمارهٔ ۹۶۰: لیست آن بگو با شکر خورده ای 108شمارهٔ ۹۶۱: آشوب جانی شوخ جهانی 109شمارهٔ ۹۶۲: آن شوخ دی براهی میرفت همچو شاهی 110شمارهٔ ۹۶۳: از در خویش مرا بر در غیری بری 111شمارهٔ ۹۶۴: اگر در کشتنم تأخیر کردی 112شمارهٔ ۹۶۵: اگر ز محنت دنیا خلاص می طلبی 113شمارهٔ ۹۶۶: ای آفتاب روی تو در اوج دلبری 114شمارهٔ ۹۶۷: ای آیت حسن از رخ خوب تو مثالی 115شمارهٔ ۹۶۸: ای از خط تو زنگ بر آئینه شاهی 116شمارهٔ ۹۶۹: ای بوده با تو ما را خویشی و آشنائ ...117شمارهٔ ۹۷۰: ای درد درون جان چه باشی 118شمارهٔ ۹۷۱: ای دل این بیچارگی و مستمندی تا یک ...119شمارهٔ ۹۷۲: ای دهان تو قند و لب همه می 120شمارهٔ ۹۷۳: ای رخت آیت حسن و دهنت لطف خدای 121شمارهٔ ۹۷۴: ای صبا برخاک کوی یار ما خوش میروی 122شمارهٔ ۹۷۵: ای صبا تاکی به زلف بار بازی می کن ...123شمارهٔ ۹۷۶: ای گل روی ترا چون من بهر سو بلبلی 124شمارهٔ ۹۷۷: این چه نبهاست وین چه شیرینی 125شمارهٔ ۹۷۸: ای ولوله عشق تو بره هر ر کویی 126شمارهٔ ۹۷۹: با تو ه را نمی رسد دعوی 127شمارهٔ ۹۸۰: باز به ناز کش مرا چیست که ناز می ...128شمارهٔ ۹۸۱: باز بگذشتی بر آن زلفه ای نسیم مشک ...129شمارهٔ ۹۸۲: باز دست از جانفشانان بر فشاندی 130شمارهٔ ۹۸۳: بازم از طلعت خود دیده منور کردی 131شمارهٔ ۹۸۴: با مسکنت و عجز و ضعیفی وفقیری 132شمارهٔ ۹۸۵: با من این بودت ز اول شرط باری 133شمارهٔ ۹۸۶: بچشم جان چو چراغی که در میان ز جا ...134شمارهٔ ۹۸۷: بجز نور و ضیاء و گرمی از آذر چه م ...135شمارهٔ ۹۸۸: بده ساقی شراب ارغوانی 136شمارهٔ ۹۸۹: بر سر راه طلب بافت گدانی گهری 137شمارهٔ ۹۹۰: بر گل به پای سرو چو رفتار می کنی 138شمارهٔ ۹۹۱: بر من بیدل اگر جور و ستم فرمودی 139شمارهٔ ۹۹۲: برویت بنگرم ناگه نرنجی 140شمارهٔ ۹۹۳: بکوی عشق باشی شیر مردی 141شمارهٔ ۹۹۴: به مجلسی که بمستان ز لب شراب دهی 142شمارهٔ ۹۹۵: به باران کهن یاری نکردی 143شمارهٔ ۹۹۶: تا خلوت دل خالی از اغیار نیابی 144شمارهٔ ۹۹۷: تا کی ای مونس دلم بیموجی غمگین کن ...145شمارهٔ ۹۹۸: تب چرا درد سر آورد بنازک بدمی 146شمارهٔ ۹۹۹: ترا چگونه توان گفت یوسف ثانی 147شمارهٔ ۱۰۰۰: ترا دیده هر بار دیدی چه بودی 148شمارهٔ ۱۰۰۱: ترکمن مه بود بترکی آی 149شمارهٔ ۱۰۰۲: تن در پی جان می رود ای بخت کجانی 150شمارهٔ ۱۰۰۳: تو چشم آنکه حق بینی نداری 151شمارهٔ ۱۰۰۴: نو درد نداری و رخ زرد نداری 152شمارهٔ ۱۰۰۵: تو سروی و گل خندان همانکه میدانی 153شمارهٔ ۱۰۰۶: چرا به تحفه دردم همیشه ننوازی 154شمارهٔ ۱۰۰۷: چرا هر دم از پیش ما میگریزی 155شمارهٔ ۱۰۰۸: چشم شوخ و دل سنگین بر سیمین داری 156شمارهٔ ۱۰۰۹: چو تو دشمن از دوست نشناختی 157شمارهٔ ۱۰۱۰: چو گل به لطف نو زد ان نازک اندام ...158شمارهٔ ۱۰۱۱: چه لطف است این که با من مینمائی 159شمارهٔ ۱۰۱۲: چه موجب است که هیچ التفات ما نکن ...160شمارهٔ ۱۰۱۳: حدیث خوشی هیچ با ما نگوئی 161شمارهٔ ۱۰۱۴: خرم آن دم که توأم مونس و همدم با ...162شمارهٔ ۱۰۱۵: خواهم بر تو بردن تن را که شد خیا ...163شمارهٔ ۱۰۱۶: خواهی که به هیچ غم نمیری 164شمارهٔ ۱۰۱۷: دارم ز ابروان تو چشم عنایتی 165شمارهٔ ۱۰۱۸: درین پستی گر آن مه را نیابی 166شمارهٔ ۱۰۱۹: درین ره هرچه جونی آن بیابی 167شمارهٔ ۱۰۲۰: دست ندارم از تو من گرچه زېایم اف ...168شمارهٔ ۱۰۲۱: دگر باره تیغ جفا بر کشیدی 169شمارهٔ ۱۰۲۲: دل رفت به باد دلپذیری 170شمارهٔ ۱۰۲۳: دل ز باران کهن برداشتی 171شمارهٔ ۱۰۲۴: دل شد ز عشق باری شیدا چنانکه دان ...172شمارهٔ ۱۰۲۵: دل شیشه ایست جای خیال تو ای پری 173شمارهٔ ۱۰۲۶: دل که سودای تو می پخت کبابش کردی 174شمارهٔ ۱۰۲۷: دل من به داغ جفا سوختی 175شمارهٔ ۱۰۲۸: دل می کنی جراحت و مرهم نمیدهی 176شمارهٔ ۱۰۲۹: راز معشوق حدیثیست نهان داشتنی 177شمارهٔ ۱۰۳۰: ز دیده در دل دیوانه رفتی 178شمارهٔ ۱۰۳۱: زمن که مهر تو دارم به سینه روی چ ...179شمارهٔ ۱۰۳۲: ز من مپرس که از عاشقان زار کی 180شمارهٔ ۱۰۳۳: سالها گر بنویسم صفت مشتاقی 181شمارهٔ ۱۰۳۴: سیمین بدنی سرو قدی پس دهانی 182شمارهٔ ۱۰۳۵: شیرین لبی شکر دهنی سرو قامتی 183شمارهٔ ۱۰۳۶: صنما در خط سنبل مه تابان داری 184شمارهٔ ۱۰۳۷: طبیب عاشقان آمد بیا بگذار بیدردی 185شمارهٔ ۱۰۳۸: عاشقی و بی دلی بیدلبری 186شمارهٔ ۱۰۳۹: قطره قطره از دریا چو به ساحل آیی 187شمارهٔ ۱۰۴۰: کاش که سرو ناز ما از در ما در آم ...188شمارهٔ ۱۰۴۱: کدام سر که ندارد دماغ سودانی 189شمارهٔ ۱۰۴۲: گر از در به تیم برانی نو دانی 190شمارهٔ ۱۰۴۳: گر از شاخ دولت گلی چیدمی 191شمارهٔ ۱۰۴۴: اگر او یاد من دلخسته کردی 192شمارهٔ ۱۰۴۵: گر باد سوی خاک من آرد ز تو بویی 193شمارهٔ ۱۰۴۶: گر به پاکی خضر وقتی و روح القدسی 194شمارهٔ ۱۰۴۷: گر بردرت این اشک چو سیلاب گذشتی 195شمارهٔ ۱۰۴۸: گر بری دست به آئینه و در خود نگر ...196شمارهٔ ۱۰۴۹: گر به فردوسی از حریم وصل نگشانی ...197شمارهٔ ۱۰۵۰: گر به من یار شوی ور نشوی 198شمارهٔ ۱۰۵۱: گر تو دل ما سوختی از آتش دوری 199شمارهٔ ۱۰۵۲: گر زلف خود به فتنه و شوخی رها کن ...200شمارهٔ ۱۰۵۳: گر گم شوی از خود خبر بار بیایی 201شمارهٔ ۱۰۵۴: گر لذت خونریزی آن غمزه شناسی 202شمارهٔ ۱۰۵۵: گر همه وقتی همه دل خون نیی 203شمارهٔ ۱۰۵۶: گفتم ای سیم ذقن گفت کرا می گوئی 204شمارهٔ ۱۰۵۷: گل و رخسار تو دارند به هم یکرنگی 205شمارهٔ ۱۰۵۸: مبارک منزلی خوش سرزمینی 206شمارهٔ ۱۰۵۹: مپوشان روی خود ای شوخ خود رای 207شمارهٔ ۱۰۶۰: مرا در درد بی باری دریغا بار بای ...208شمارهٔ ۱۰۶۱: مرا زیبد به چوگان سر زلفت نظرباز ...209شمارهٔ ۱۰۶۲: من آن بهتر که باشم رند و عامی 210شمارهٔ ۱۰۶۳: من اوصاف حست ندانم کماهی 211شمارهٔ ۱۰۶۴: من کیستم که ورزم سودای چون تو با ...212شمارهٔ ۱۰۶۵: من کیم گفتی که گویم خاک نعلین من ...213شمارهٔ ۱۰۶۶: مویت از عنبر تر فرق ندارد مویی 214شمارهٔ ۱۰۶۷: ناوک غمزه چو هر سو به شتاب انداز ...215شمارهٔ ۱۰۶۸: ندارد دلم طاقت بی توی 216شمارهٔ ۱۰۶۹: ندانم کی به دام من در افتی 217شمارهٔ ۱۰۷۰: نشان خاک پای او اگر می یافتم جای ...218شمارهٔ ۱۰۷۱: نیست بهای جان بسی پیش تو چون کشد ...219شمارهٔ ۱۰۷۲: ورای آن چه سعادت بود که ناگاهی 220شمارهٔ ۱۰۷۳: وصال اوست بخت ما نبینم آن به بید ...221شمارهٔ ۱۰۷۴: هرگز سوی ما چشم رضائی نگشادی 222شمارهٔ ۱۰۷۵: هر لحظه به غمزه دل ریشم چه خراشی 223شمارهٔ ۱۰۷۶: هر لحظه بما از نو رسد تحفة دردی 224شمارهٔ ۱۰۷۷: هر لحظه غمزه ها به جفا نیز می کن ...225شمارهٔ ۱۰۷۸: ما رسی هیچ شب ای مه از وطن جانب ...226شمارهٔ ۱۰۷۹: یارب این درد دل و فرقت جانان تاک ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ