کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    من طاقت دوری ز رخ یار ندارم
    جز بردن بار غم او کار ندارم
    صد بار فزون چاکر درگاه خودم خواند
    با این همه در خدمت او بار ندارم
    آه از من دلخسته که می میرم و در دست
    ندیر علاج دل بیمار ندارم
    با عشق بر آمیختم و ترک خرد گفت
    یعنی که سر صحبت اغیار ندارم
    خواهم که به روی تو کنم روزه شبی را
    اینست که آن دولت بیدار ندارم
    گر مرتبه خدمت سگبان نو یابم
    فرمان سگانت برم و عار ندارم
    گویند کمال از سر کویش سفری کن
    با بسته ام و فوت رفتاره ندارم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha