کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    امروز بحمدالله فارغ شدم از دشمن
    دشمن چه تواند کرد چون دوست بود با من
    آورد صبا بویی از مصر سوی کنعان
    یعقوب صفت ما را شد دیده بدان روشن
    چون غنچه دل بشکفت از بوی نسیم وصل
    خار غم هجران را از دیده روان بر کن
    در مانظری می کن با ما سخنی می گو
    تا کور شود حاسد تا لال شود دشمن
    وقت طرب و عیش است ای زاهد دعویدار
    رو شیشه دعوی را بر سنگ ملامت زن
    بی درد نباید بود بی عشق نباید زیست
    تا عقل بود در سر تا روح بود در تن
    وارست کمال از غم تا گشت میان خلق
    معروف به قلاشی مشهور به می خوردن

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha