کمال الدین خجندی
غزل ها
شمارهٔ ۸۱۸: امروز بحمدالله فارغ شدم از دشمن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
امروز بحمدالله فارغ شدم از دشمن دشمن چه تواند کرد چون دوست بود با من آورد صبا بویی از مصر سوی کنعان یعقوب صفت ما را شد دیده بدان روشن چون غنچه دل بشکفت از بوی نسیم وصل خار غم هجران را از دیده روان بر کن در مانظری می کن با ما سخنی می گو تا کور شود حاسد تا لال شود دشمن وقت طرب و عیش است ای زاهد دعویدار رو شیشه دعوی را بر سنگ ملامت زن بی درد نباید بود بی عشق نباید زیست تا عقل بود در سر تا روح بود در تن وارست کمال از غم تا گشت میان خلق معروف به قلاشی مشهور به می خوردن کمال الدین خجندی