به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

کمال الدین خجندی

کمال الدین خجندیغزل هاشمارهٔ ۸۲۳: ای غمت فوت جان سوختگان

1220عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

ای غمت فوت جان سوختگان
داغ عشقت نشان سوختگان
کرده عشقت هزار سینه کباب
بنا شده میزبان سوختگان
در دل و جان ما زدی آتش
سوختی خان و مان سوختگان
پیش آتش کباب گریه کند
بر دل خونچکان سوختگان
آتش جان ماه دلا نکشی
نکنی خام نان سوختگان
آگه از راز شمع پروانه است
تو چه دانی زبان سوختگان
چشم بد را سپند سوز کمال
گر بیفتی میان سوختگان

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۸۲۲: ای غمت آرام جان عاشقان 2شمارهٔ ۸۲۳: ای غمت فوت جان سوختگان 3شمارهٔ ۸۲۴: ای لبت چون شکر و نقل دهان نیز چنا ...4شمارهٔ ۸۲۵: ای نهاده بار هجران بر دل پر درد م ...5شمارهٔ ۸۲۶: با درد تو آرمید نتوان 6شمارهٔ ۸۲۷: بحر عشقت بحر بی پایاب گفتن میتوان 7شمارهٔ ۸۲۸: بدیده سوی تو حیف آیدم گذر کردن 8شمارهٔ ۸۲۹: برخ قدر گل و گلزار بشکن 9شمارهٔ ۸۳۰: بر درت بی آب شد اشکم ز بسیار آمدن 10شمارهٔ ۸۳۱: برگ گل خواندمش از لطف برنجید ز من 11شمارهٔ ۸۳۲: تا رفتی از برم شده ام زار و ناتوا ...12شمارهٔ ۸۳۳: ترک دل گفت آن دو چشم و دل ز تیر غ ...13شمارهٔ ۸۳۴: چشم اگر اینست و ابرو این و ناز و ...14شمارهٔ ۸۳۵: چو زلف یار ز خود لازم است ببریدن 15شمارهٔ ۸۳۶: چه خوش است از تو بوس بخوشی نیاز ک ...16شمارهٔ ۸۳۷: حدیث بار شیرین لب نگنجد در دهان م ...17شمارهٔ ۸۳۸: خاک پایت دوست دارد روی من 18شمارهٔ ۸۳۹: خبری بافتم از بار مپرسید ز من 19شمارهٔ ۸۴۰: خواجه چرا نشسته خیز که رفت کاروان 20شمارهٔ ۸۴۱: خوشا در کوی دلبر آرمیدن 21شمارهٔ ۸۴۲: خوش است بر لب معشوق مست بوسیدن 22شمارهٔ ۸۴۳: خواهیم نقد جان و سر در پای جانان ...23شمارهٔ ۸۴۴: داری لب و دهانی شیرین ولی چه شیری ...24شمارهٔ ۸۴۵: در سر زنجیر زلف او من بی عقل و دی ...25شمارهٔ ۸۴۶: دلا نحفه جان به جانان رسان 26شمارهٔ ۸۴۷: دل است جایش و با دیده فتاده به خو ...27شمارهٔ ۸۴۸: دلبر نازک دل من هر زمان رنجد ز من 28شمارهٔ ۸۴۹: دل که میرفت ز خود چون نرود باز چن ...29شمارهٔ ۸۵۰: دلم را صبر ممکن نیست از روی نکو ک ...30شمارهٔ ۸۵۱: دل من عاشق باریست که گفتن نتوان 31شمارهٔ ۸۵۲: دل نثار زلف جانان کرد جان خویشتن 32شمارهٔ ۸۵۳: دوستان مرحمتی بر دل بیچاره من 33شمارهٔ ۸۵۴: راز عشقت ز دل آمد به زبان 34شمارهٔ ۸۵۵: روی او از زلف دیدن می توان 35شمارهٔ ۸۵۶: زلف بر دوش آن پری در ماهتاب آمد ب ...36شمارهٔ ۸۵۷: زنشاط و عیش بادا لب تو همیشه خندا ...37شمارهٔ ۸۵۸: زیر پا دامن کشان زلف دوتای او ببی ...38شمارهٔ ۸۵۹: سرو می ماند به قد یار من 39شمارهٔ ۸۶۰: سوخت به داغ غم چنان دل که نماند ا ...40شمارهٔ ۸۶۱: سوخت جانم تا ز پا افتاد زلفت بر ذ ...41شمارهٔ ۸۶۲: سوختی ای مرهم جانها درون ریش من 42شمارهٔ ۸۶۳: شبی خواهم چو شمعش لب گزیدن 43شمارهٔ ۸۶۴: شبی نگذرد بر دوچشم اشک گلگون 44شمارهٔ ۸۶۵: شه لشکر کش ما برد از ما عقل و هوش ...45شمارهٔ ۸۶۶: طوطی ب نو دید و در افتاد در سخن 46شمارهٔ ۸۶۷: عاشق کیست دلم باز نخواهم گفتن 47شمارهٔ ۸۶۸: عاشقی چیست مقیم در جانان بودن 48شمارهٔ ۸۶۹: عشق حالیست که جبریل بر آن نیست ام ...49شمارهٔ ۸۷۰: قدمت آن با الف با سرو سیمین 50شمارهٔ ۸۷۱: کارم ز دست شد نظری کن بکار من 51شمارهٔ ۸۷۲: که خبر برد به بار از من مبتلای غم ...52شمارهٔ ۸۷۳: گر سرزنیغ نیزت دارد سر بریدن 53شمارهٔ ۸۷۴: گر شبی آن مه ز منزل بی نقاب آید ب ...54شمارهٔ ۸۷۵: گر قد همچو سروش در بر توان گرفتن 55شمارهٔ ۸۷۶: ما باز دل نهادیم بر جور دلستانان 56شمارهٔ ۸۷۷: مرا که خرقة ارزق به باده شد گلگون 57شمارهٔ ۸۷۸: من نخواهم دیده از رویت دگر برداشت ...58شمارهٔ ۸۷۹: من و محنت تو زهی راحت من 59شمارهٔ ۸۸۰: مه عیدت مبارک باد ای خورشید مهروی ...60شمارهٔ ۸۸۱: میزند بر آتش دل جوش می آب اینچنین 61شمارهٔ ۸۸۲: نخواهم بیش از این از خلق راز خویش ...62شمارهٔ ۸۸۳: نمی دهد دهنت کام ما از آن لب شیری ...63شمارهٔ ۸۸۴: توش کن خواجه على رغم صراحی شکنان 64شمارهٔ ۸۸۵: په جویست آن روان در فر شیرین 65شمارهٔ ۸۸۶: نیست بازی با رخ او عشق پنهان باخت ...66شمارهٔ ۸۸۷: هر دمی با دگری ناز مکن 67شمارهٔ ۸۸۸: آنکه رنگی نیست کس را از لب رنگین ...68شمارهٔ ۸۸۹: آه که خاک راه شد دیده من براه تو 69شمارهٔ ۸۹۰: اگر دشنام می گونی مرا گو 70شمارهٔ ۸۹۱: ای حریم کعبه دل کوی تو 71شمارهٔ ۸۹۲: ای دلاویزتر از رشته جان کا کل تو 72شمارهٔ ۸۹۳: ای دل حکایت غم خود با صبا بگو 73شمارهٔ ۸۹۴: ای دل غلام أو شدی ای من غلام تو 74شمارهٔ ۸۹۵: ای کاش رفتمی چو صبا در حریم تو 75شمارهٔ ۸۹۶: ای نور دیده را نگرانی بسوی تو 76شمارهٔ ۸۹۷: بی لب ساقی مرا می فرود در گلو 77شمارهٔ ۸۹۸: چاره کس نکند غمزه خونخواره تو 78شمارهٔ ۸۹۹: چو در جان کرد و دل جا غمزه تو 79شمارهٔ ۹۰۰: دل سوی او رفت جان هم گرو برو 80شمارهٔ ۹۰۱: دل ضعیف به یکباره ناتوان شد ازو 81شمارهٔ ۹۰۲: دو بوسم که گفتی اگر گویم آن کو 82شمارهٔ ۹۰۳: زهی زان قامت رعنای دلجو 83شمارهٔ ۹۰۴: سرخوش است ای پسر مرا باتو 84شمارهٔ ۹۰۵: غلام پیر خراباتم و طبیعت او 85شمارهٔ ۹۰۶: گر تیر کشی از طرف غمزة جادو 86شمارهٔ ۹۰۷: اگر مرا صد سر بود هر یک پر از سود ...87شمارهٔ ۹۰۸: گفت کئی تو من بنده تو 88شمارهٔ ۹۰۹: گفتمش ماه پر است آن چهره گفتا پر ...89شمارهٔ ۹۱۰: گفتم ملکی با بشری گفت که هردو 90شمارهٔ ۹۱۱: گفته از ما دلت بردار زنهار این مگ ...91شمارهٔ ۹۱۲: ما به کلی طمع وصل بریدیم از تو 92شمارهٔ ۹۱۳: نداند قدر حسنت کس به از تو 93شمارهٔ ۹۱۴: آن عارض و رخسار و جبین هست در سه ...94شمارهٔ ۹۱۵: از فرقت نو هر دم خون بارم از دو د ...95شمارهٔ ۹۱۶: اشک چو لعل ریزد آن لب مرا ز دیده 96شمارهٔ ۹۱۷: ای از حدیث زلف توام بر زبان گره 97شمارهٔ ۹۱۸: ای با لب شیرین سخنت تلخ فتاده 98شمارهٔ ۹۱۹: ای چو چشم خوش تو چشم کسی کم دیده 99شمارهٔ ۹۲۰: ای خط مشکبار تو پیچیده گرد ماه 100شمارهٔ ۹۲۱: ای دل ریش من از جور تو غمگین گونه 101شمارهٔ ۹۲۲: ای رخ و زلف سیاه تو شب تیره و ماه 102شمارهٔ ۹۲۳: ای روان گرد درت اشک روان پیوسته 103شمارهٔ ۹۲۴: ای شیشۂ دل ما در زیر پا شکسته 104شمارهٔ ۹۲۵: ای لب و گفتار تور شیرین همه 105شمارهٔ ۹۲۶: ای مردم در چشمم مثل رخت ندیده 106شمارهٔ ۹۲۷: ای منت جانفشان دیرینه 107شمارهٔ ۹۲۸: ای نبات قد سبزت شکرستان همه 108شمارهٔ ۹۲۹: به ابروان تو زاهد چو چشم وا کرده 109شمارهٔ ۹۳۰: با تو در دل نبایدم رخ ماه 110شمارهٔ ۹۳۱: باد آرد بر من بوی نو ناگه ناگه 111شمارهٔ ۹۳۲: برهگذار قد بار دیدم از ناگاه 112شمارهٔ ۹۳۳: بناز کشتن او بازم آرزوست چه چاره 113شمارهٔ ۹۳۴: بیروی او ز دیدۂ بینا چه فایده 114شمارهٔ ۹۳۵: بینم ابروی تو پیوسته مه نو گه گه 115شمارهٔ ۹۳۶: تا توانی دل مشتاق بدست آری به 116شمارهٔ ۹۳۷: چو چشم مست تو دیدم خمارم از دیده 117شمارهٔ ۹۳۸: چندین چه بلا و درد است این آه 118شمارهٔ ۹۳۹: خواهم که کنم بار دگر در تو نظاره 119شمارهٔ ۹۴۰: در پای تو تنها به سر ماست فتاده 120شمارهٔ ۹۴۱: دلم به زخم زبانها نگردد آزرده 121شمارهٔ ۹۴۲: دلم ترسد در آن زلف خمیده 122شمارهٔ ۹۴۳: روی خوب از من مشتاق نپوشانی به 123شمارهٔ ۹۴۴: زاد راه عاشقان اشک است و روی زرد ...124شمارهٔ ۹۴۵: زیر پا از زلف مشکین گه گهی میکن ن ...125شمارهٔ ۹۴۶: شبت خوش باد ای باد سحرگاه 126شمارهٔ ۹۴۷: کحل بصر نیست جز آن خاک راه 127شمارهٔ ۹۴۸: گر سر طلبی بر درت آریم به دیده 128شمارهٔ ۹۴۹: گفتم شکرست آن به دهان گفت ترا چه 129شمارهٔ ۹۵۰: ب بار برهم چرا زد ز پسته 130شمارهٔ ۹۵۱: ما جگر سوختگان داغ تو داریم همه 131شمارهٔ ۹۵۲: مرا که روی تو بینم چه حاجت است 132شمارهٔ ۹۵۳: هر نیر کز تو بر دل غم پرور آمده 133شمارهٔ ۹۵۴: هر نیر که بر جان ز تو از دور رسید ...134شمارهٔ ۹۵۵: ای بار نازنین مگر از فتنه زاده ای 135شمارهٔ ۹۵۶: باز خود را چو گل تازه بر آراسته ا ...136شمارهٔ ۹۵۷: تا برخسار مه از غالیه چوگان زده ا ...137شمارهٔ ۹۵۸: چرا جنییت شاهی بظلم تاخته ای 138شمارهٔ ۹۵۹: گر همه وقتی همه دلخون نه ای 139شمارهٔ ۹۶۰: لیست آن بگو با شکر خورده ای 140شمارهٔ ۹۶۱: آشوب جانی شوخ جهانی 141شمارهٔ ۹۶۲: آن شوخ دی براهی میرفت همچو شاهی 142شمارهٔ ۹۶۳: از در خویش مرا بر در غیری بری 143شمارهٔ ۹۶۴: اگر در کشتنم تأخیر کردی 144شمارهٔ ۹۶۵: اگر ز محنت دنیا خلاص می طلبی 145شمارهٔ ۹۶۶: ای آفتاب روی تو در اوج دلبری 146شمارهٔ ۹۶۷: ای آیت حسن از رخ خوب تو مثالی 147شمارهٔ ۹۶۸: ای از خط تو زنگ بر آئینه شاهی 148شمارهٔ ۹۶۹: ای بوده با تو ما را خویشی و آشنائ ...149شمارهٔ ۹۷۰: ای درد درون جان چه باشی 150شمارهٔ ۹۷۱: ای دل این بیچارگی و مستمندی تا یک ...151شمارهٔ ۹۷۲: ای دهان تو قند و لب همه می 152شمارهٔ ۹۷۳: ای رخت آیت حسن و دهنت لطف خدای 153شمارهٔ ۹۷۴: ای صبا برخاک کوی یار ما خوش میروی 154شمارهٔ ۹۷۵: ای صبا تاکی به زلف بار بازی می کن ...155شمارهٔ ۹۷۶: ای گل روی ترا چون من بهر سو بلبلی 156شمارهٔ ۹۷۷: این چه نبهاست وین چه شیرینی 157شمارهٔ ۹۷۸: ای ولوله عشق تو بره هر ر کویی 158شمارهٔ ۹۷۹: با تو ه را نمی رسد دعوی 159شمارهٔ ۹۸۰: باز به ناز کش مرا چیست که ناز می ...160شمارهٔ ۹۸۱: باز بگذشتی بر آن زلفه ای نسیم مشک ...161شمارهٔ ۹۸۲: باز دست از جانفشانان بر فشاندی 162شمارهٔ ۹۸۳: بازم از طلعت خود دیده منور کردی 163شمارهٔ ۹۸۴: با مسکنت و عجز و ضعیفی وفقیری 164شمارهٔ ۹۸۵: با من این بودت ز اول شرط باری 165شمارهٔ ۹۸۶: بچشم جان چو چراغی که در میان ز جا ...166شمارهٔ ۹۸۷: بجز نور و ضیاء و گرمی از آذر چه م ...167شمارهٔ ۹۸۸: بده ساقی شراب ارغوانی 168شمارهٔ ۹۸۹: بر سر راه طلب بافت گدانی گهری 169شمارهٔ ۹۹۰: بر گل به پای سرو چو رفتار می کنی 170شمارهٔ ۹۹۱: بر من بیدل اگر جور و ستم فرمودی 171شمارهٔ ۹۹۲: برویت بنگرم ناگه نرنجی 172شمارهٔ ۹۹۳: بکوی عشق باشی شیر مردی 173شمارهٔ ۹۹۴: به مجلسی که بمستان ز لب شراب دهی 174شمارهٔ ۹۹۵: به باران کهن یاری نکردی 175شمارهٔ ۹۹۶: تا خلوت دل خالی از اغیار نیابی 176شمارهٔ ۹۹۷: تا کی ای مونس دلم بیموجی غمگین کن ...177شمارهٔ ۹۹۸: تب چرا درد سر آورد بنازک بدمی 178شمارهٔ ۹۹۹: ترا چگونه توان گفت یوسف ثانی 179شمارهٔ ۱۰۰۰: ترا دیده هر بار دیدی چه بودی 180شمارهٔ ۱۰۰۱: ترکمن مه بود بترکی آی 181شمارهٔ ۱۰۰۲: تن در پی جان می رود ای بخت کجانی 182شمارهٔ ۱۰۰۳: تو چشم آنکه حق بینی نداری 183شمارهٔ ۱۰۰۴: نو درد نداری و رخ زرد نداری 184شمارهٔ ۱۰۰۵: تو سروی و گل خندان همانکه میدانی 185شمارهٔ ۱۰۰۶: چرا به تحفه دردم همیشه ننوازی 186شمارهٔ ۱۰۰۷: چرا هر دم از پیش ما میگریزی 187شمارهٔ ۱۰۰۸: چشم شوخ و دل سنگین بر سیمین داری 188شمارهٔ ۱۰۰۹: چو تو دشمن از دوست نشناختی 189شمارهٔ ۱۰۱۰: چو گل به لطف نو زد ان نازک اندام ...190شمارهٔ ۱۰۱۱: چه لطف است این که با من مینمائی 191شمارهٔ ۱۰۱۲: چه موجب است که هیچ التفات ما نکن ...192شمارهٔ ۱۰۱۳: حدیث خوشی هیچ با ما نگوئی 193شمارهٔ ۱۰۱۴: خرم آن دم که توأم مونس و همدم با ...194شمارهٔ ۱۰۱۵: خواهم بر تو بردن تن را که شد خیا ...195شمارهٔ ۱۰۱۶: خواهی که به هیچ غم نمیری 196شمارهٔ ۱۰۱۷: دارم ز ابروان تو چشم عنایتی 197شمارهٔ ۱۰۱۸: درین پستی گر آن مه را نیابی 198شمارهٔ ۱۰۱۹: درین ره هرچه جونی آن بیابی 199شمارهٔ ۱۰۲۰: دست ندارم از تو من گرچه زېایم اف ...200شمارهٔ ۱۰۲۱: دگر باره تیغ جفا بر کشیدی 201شمارهٔ ۱۰۲۲: دل رفت به باد دلپذیری 202شمارهٔ ۱۰۲۳: دل ز باران کهن برداشتی 203شمارهٔ ۱۰۲۴: دل شد ز عشق باری شیدا چنانکه دان ...204شمارهٔ ۱۰۲۵: دل شیشه ایست جای خیال تو ای پری 205شمارهٔ ۱۰۲۶: دل که سودای تو می پخت کبابش کردی 206شمارهٔ ۱۰۲۷: دل من به داغ جفا سوختی 207شمارهٔ ۱۰۲۸: دل می کنی جراحت و مرهم نمیدهی 208شمارهٔ ۱۰۲۹: راز معشوق حدیثیست نهان داشتنی 209شمارهٔ ۱۰۳۰: ز دیده در دل دیوانه رفتی 210شمارهٔ ۱۰۳۱: زمن که مهر تو دارم به سینه روی چ ...211شمارهٔ ۱۰۳۲: ز من مپرس که از عاشقان زار کی 212شمارهٔ ۱۰۳۳: سالها گر بنویسم صفت مشتاقی 213شمارهٔ ۱۰۳۴: سیمین بدنی سرو قدی پس دهانی 214شمارهٔ ۱۰۳۵: شیرین لبی شکر دهنی سرو قامتی 215شمارهٔ ۱۰۳۶: صنما در خط سنبل مه تابان داری 216شمارهٔ ۱۰۳۷: طبیب عاشقان آمد بیا بگذار بیدردی 217شمارهٔ ۱۰۳۸: عاشقی و بی دلی بیدلبری 218شمارهٔ ۱۰۳۹: قطره قطره از دریا چو به ساحل آیی 219شمارهٔ ۱۰۴۰: کاش که سرو ناز ما از در ما در آم ...220شمارهٔ ۱۰۴۱: کدام سر که ندارد دماغ سودانی 221شمارهٔ ۱۰۴۲: گر از در به تیم برانی نو دانی 222شمارهٔ ۱۰۴۳: گر از شاخ دولت گلی چیدمی 223شمارهٔ ۱۰۴۴: اگر او یاد من دلخسته کردی 224شمارهٔ ۱۰۴۵: گر باد سوی خاک من آرد ز تو بویی 225شمارهٔ ۱۰۴۶: گر به پاکی خضر وقتی و روح القدسی 226شمارهٔ ۱۰۴۷: گر بردرت این اشک چو سیلاب گذشتی 227شمارهٔ ۱۰۴۸: گر بری دست به آئینه و در خود نگر ...228شمارهٔ ۱۰۴۹: گر به فردوسی از حریم وصل نگشانی ...229شمارهٔ ۱۰۵۰: گر به من یار شوی ور نشوی 230شمارهٔ ۱۰۵۱: گر تو دل ما سوختی از آتش دوری 231شمارهٔ ۱۰۵۲: گر زلف خود به فتنه و شوخی رها کن ...232شمارهٔ ۱۰۵۳: گر گم شوی از خود خبر بار بیایی 233شمارهٔ ۱۰۵۴: گر لذت خونریزی آن غمزه شناسی 234شمارهٔ ۱۰۵۵: گر همه وقتی همه دل خون نیی 235شمارهٔ ۱۰۵۶: گفتم ای سیم ذقن گفت کرا می گوئی 236شمارهٔ ۱۰۵۷: گل و رخسار تو دارند به هم یکرنگی 237شمارهٔ ۱۰۵۸: مبارک منزلی خوش سرزمینی 238شمارهٔ ۱۰۵۹: مپوشان روی خود ای شوخ خود رای 239شمارهٔ ۱۰۶۰: مرا در درد بی باری دریغا بار بای ...240شمارهٔ ۱۰۶۱: مرا زیبد به چوگان سر زلفت نظرباز ...241شمارهٔ ۱۰۶۲: من آن بهتر که باشم رند و عامی 242شمارهٔ ۱۰۶۳: من اوصاف حست ندانم کماهی 243شمارهٔ ۱۰۶۴: من کیستم که ورزم سودای چون تو با ...244شمارهٔ ۱۰۶۵: من کیم گفتی که گویم خاک نعلین من ...245شمارهٔ ۱۰۶۶: مویت از عنبر تر فرق ندارد مویی 246شمارهٔ ۱۰۶۷: ناوک غمزه چو هر سو به شتاب انداز ...247شمارهٔ ۱۰۶۸: ندارد دلم طاقت بی توی 248شمارهٔ ۱۰۶۹: ندانم کی به دام من در افتی 249شمارهٔ ۱۰۷۰: نشان خاک پای او اگر می یافتم جای ...250شمارهٔ ۱۰۷۱: نیست بهای جان بسی پیش تو چون کشد ...251شمارهٔ ۱۰۷۲: ورای آن چه سعادت بود که ناگاهی 252شمارهٔ ۱۰۷۳: وصال اوست بخت ما نبینم آن به بید ...253شمارهٔ ۱۰۷۴: هرگز سوی ما چشم رضائی نگشادی 254شمارهٔ ۱۰۷۵: هر لحظه به غمزه دل ریشم چه خراشی 255شمارهٔ ۱۰۷۶: هر لحظه بما از نو رسد تحفة دردی 256شمارهٔ ۱۰۷۷: هر لحظه غمزه ها به جفا نیز می کن ...257شمارهٔ ۱۰۷۸: ما رسی هیچ شب ای مه از وطن جانب ...258شمارهٔ ۱۰۷۹: یارب این درد دل و فرقت جانان تاک ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ