به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

کمال الدین خجندی

کمال الدین خجندیغزل هاشمارهٔ ۸۱۵: آتش دوری دل ما بر نتابد بیش ازین

1210عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

آتش دوری دل ما بر نتابد بیش ازین
داغ هجران جان تنها برنتابد بیش ازین
تن که چون مونی شد از غم چنده بنمایم بدوست
زحمت مو چشم بینا برنتابد بیش ازین
پیش بار سرو بالا آفتاب و ماه را
دعوی خوبی به بالا برنتابد بیش ازین
همچو آب از لطف میتابد بر سیمین یار
هیچ سرو سیمتن را برنتابد بیش ازین
گل سوی او خواست شد دامنکشان گفتش صبا
دامن تر بردن آنجا برنتابد بیش ازین
ما تماشایش بماهی میکنیم آنهم ز دور
نازک است آن رخ تماشا بر نتابد بیش ازین
عکس او در شیشه های اشک بین دیگر کمال
کان پری نظاره ما برنتابد بیش ازین

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۸۱۴: یک شب نسیم زلفت از حلقه شنودم 2شمارهٔ ۸۱۵: آتش دوری دل ما بر نتابد بیش ازین 3شمارهٔ ۸۱۶: آمد درون دل غمت دیگر نمی آید برون 4شمارهٔ ۸۱۷: آمد لب تو باز بصد نازه در سخن 5شمارهٔ ۸۱۸: امروز بحمدالله فارغ شدم از دشمن 6شمارهٔ ۸۱۹: ای بدل نزدیک و دور از دیدن گریان ...7شمارهٔ ۸۲۰: ای خوش آن باد که از کوی تو آید بر ...8شمارهٔ ۸۲۱: ای عادت قدیمت دلهای ما شکستن 9شمارهٔ ۸۲۲: ای غمت آرام جان عاشقان 10شمارهٔ ۸۲۳: ای غمت فوت جان سوختگان 11شمارهٔ ۸۲۴: ای لبت چون شکر و نقل دهان نیز چنا ...12شمارهٔ ۸۲۵: ای نهاده بار هجران بر دل پر درد م ...13شمارهٔ ۸۲۶: با درد تو آرمید نتوان 14شمارهٔ ۸۲۷: بحر عشقت بحر بی پایاب گفتن میتوان 15شمارهٔ ۸۲۸: بدیده سوی تو حیف آیدم گذر کردن 16شمارهٔ ۸۲۹: برخ قدر گل و گلزار بشکن 17شمارهٔ ۸۳۰: بر درت بی آب شد اشکم ز بسیار آمدن 18شمارهٔ ۸۳۱: برگ گل خواندمش از لطف برنجید ز من 19شمارهٔ ۸۳۲: تا رفتی از برم شده ام زار و ناتوا ...20شمارهٔ ۸۳۳: ترک دل گفت آن دو چشم و دل ز تیر غ ...21شمارهٔ ۸۳۴: چشم اگر اینست و ابرو این و ناز و ...22شمارهٔ ۸۳۵: چو زلف یار ز خود لازم است ببریدن 23شمارهٔ ۸۳۶: چه خوش است از تو بوس بخوشی نیاز ک ...24شمارهٔ ۸۳۷: حدیث بار شیرین لب نگنجد در دهان م ...25شمارهٔ ۸۳۸: خاک پایت دوست دارد روی من 26شمارهٔ ۸۳۹: خبری بافتم از بار مپرسید ز من 27شمارهٔ ۸۴۰: خواجه چرا نشسته خیز که رفت کاروان 28شمارهٔ ۸۴۱: خوشا در کوی دلبر آرمیدن 29شمارهٔ ۸۴۲: خوش است بر لب معشوق مست بوسیدن 30شمارهٔ ۸۴۳: خواهیم نقد جان و سر در پای جانان ...31شمارهٔ ۸۴۴: داری لب و دهانی شیرین ولی چه شیری ...32شمارهٔ ۸۴۵: در سر زنجیر زلف او من بی عقل و دی ...33شمارهٔ ۸۴۶: دلا نحفه جان به جانان رسان 34شمارهٔ ۸۴۷: دل است جایش و با دیده فتاده به خو ...35شمارهٔ ۸۴۸: دلبر نازک دل من هر زمان رنجد ز من 36شمارهٔ ۸۴۹: دل که میرفت ز خود چون نرود باز چن ...37شمارهٔ ۸۵۰: دلم را صبر ممکن نیست از روی نکو ک ...38شمارهٔ ۸۵۱: دل من عاشق باریست که گفتن نتوان 39شمارهٔ ۸۵۲: دل نثار زلف جانان کرد جان خویشتن 40شمارهٔ ۸۵۳: دوستان مرحمتی بر دل بیچاره من 41شمارهٔ ۸۵۴: راز عشقت ز دل آمد به زبان 42شمارهٔ ۸۵۵: روی او از زلف دیدن می توان 43شمارهٔ ۸۵۶: زلف بر دوش آن پری در ماهتاب آمد ب ...44شمارهٔ ۸۵۷: زنشاط و عیش بادا لب تو همیشه خندا ...45شمارهٔ ۸۵۸: زیر پا دامن کشان زلف دوتای او ببی ...46شمارهٔ ۸۵۹: سرو می ماند به قد یار من 47شمارهٔ ۸۶۰: سوخت به داغ غم چنان دل که نماند ا ...48شمارهٔ ۸۶۱: سوخت جانم تا ز پا افتاد زلفت بر ذ ...49شمارهٔ ۸۶۲: سوختی ای مرهم جانها درون ریش من 50شمارهٔ ۸۶۳: شبی خواهم چو شمعش لب گزیدن 51شمارهٔ ۸۶۴: شبی نگذرد بر دوچشم اشک گلگون 52شمارهٔ ۸۶۵: شه لشکر کش ما برد از ما عقل و هوش ...53شمارهٔ ۸۶۶: طوطی ب نو دید و در افتاد در سخن 54شمارهٔ ۸۶۷: عاشق کیست دلم باز نخواهم گفتن 55شمارهٔ ۸۶۸: عاشقی چیست مقیم در جانان بودن 56شمارهٔ ۸۶۹: عشق حالیست که جبریل بر آن نیست ام ...57شمارهٔ ۸۷۰: قدمت آن با الف با سرو سیمین 58شمارهٔ ۸۷۱: کارم ز دست شد نظری کن بکار من 59شمارهٔ ۸۷۲: که خبر برد به بار از من مبتلای غم ...60شمارهٔ ۸۷۳: گر سرزنیغ نیزت دارد سر بریدن 61شمارهٔ ۸۷۴: گر شبی آن مه ز منزل بی نقاب آید ب ...62شمارهٔ ۸۷۵: گر قد همچو سروش در بر توان گرفتن 63شمارهٔ ۸۷۶: ما باز دل نهادیم بر جور دلستانان 64شمارهٔ ۸۷۷: مرا که خرقة ارزق به باده شد گلگون 65شمارهٔ ۸۷۸: من نخواهم دیده از رویت دگر برداشت ...66شمارهٔ ۸۷۹: من و محنت تو زهی راحت من 67شمارهٔ ۸۸۰: مه عیدت مبارک باد ای خورشید مهروی ...68شمارهٔ ۸۸۱: میزند بر آتش دل جوش می آب اینچنین 69شمارهٔ ۸۸۲: نخواهم بیش از این از خلق راز خویش ...70شمارهٔ ۸۸۳: نمی دهد دهنت کام ما از آن لب شیری ...71شمارهٔ ۸۸۴: توش کن خواجه على رغم صراحی شکنان 72شمارهٔ ۸۸۵: په جویست آن روان در فر شیرین 73شمارهٔ ۸۸۶: نیست بازی با رخ او عشق پنهان باخت ...74شمارهٔ ۸۸۷: هر دمی با دگری ناز مکن 75شمارهٔ ۸۸۸: آنکه رنگی نیست کس را از لب رنگین ...76شمارهٔ ۸۸۹: آه که خاک راه شد دیده من براه تو 77شمارهٔ ۸۹۰: اگر دشنام می گونی مرا گو 78شمارهٔ ۸۹۱: ای حریم کعبه دل کوی تو 79شمارهٔ ۸۹۲: ای دلاویزتر از رشته جان کا کل تو 80شمارهٔ ۸۹۳: ای دل حکایت غم خود با صبا بگو 81شمارهٔ ۸۹۴: ای دل غلام أو شدی ای من غلام تو 82شمارهٔ ۸۹۵: ای کاش رفتمی چو صبا در حریم تو 83شمارهٔ ۸۹۶: ای نور دیده را نگرانی بسوی تو 84شمارهٔ ۸۹۷: بی لب ساقی مرا می فرود در گلو 85شمارهٔ ۸۹۸: چاره کس نکند غمزه خونخواره تو 86شمارهٔ ۸۹۹: چو در جان کرد و دل جا غمزه تو 87شمارهٔ ۹۰۰: دل سوی او رفت جان هم گرو برو 88شمارهٔ ۹۰۱: دل ضعیف به یکباره ناتوان شد ازو 89شمارهٔ ۹۰۲: دو بوسم که گفتی اگر گویم آن کو 90شمارهٔ ۹۰۳: زهی زان قامت رعنای دلجو 91شمارهٔ ۹۰۴: سرخوش است ای پسر مرا باتو 92شمارهٔ ۹۰۵: غلام پیر خراباتم و طبیعت او 93شمارهٔ ۹۰۶: گر تیر کشی از طرف غمزة جادو 94شمارهٔ ۹۰۷: اگر مرا صد سر بود هر یک پر از سود ...95شمارهٔ ۹۰۸: گفت کئی تو من بنده تو 96شمارهٔ ۹۰۹: گفتمش ماه پر است آن چهره گفتا پر ...97شمارهٔ ۹۱۰: گفتم ملکی با بشری گفت که هردو 98شمارهٔ ۹۱۱: گفته از ما دلت بردار زنهار این مگ ...99شمارهٔ ۹۱۲: ما به کلی طمع وصل بریدیم از تو 100شمارهٔ ۹۱۳: نداند قدر حسنت کس به از تو 101شمارهٔ ۹۱۴: آن عارض و رخسار و جبین هست در سه ...102شمارهٔ ۹۱۵: از فرقت نو هر دم خون بارم از دو د ...103شمارهٔ ۹۱۶: اشک چو لعل ریزد آن لب مرا ز دیده 104شمارهٔ ۹۱۷: ای از حدیث زلف توام بر زبان گره 105شمارهٔ ۹۱۸: ای با لب شیرین سخنت تلخ فتاده 106شمارهٔ ۹۱۹: ای چو چشم خوش تو چشم کسی کم دیده 107شمارهٔ ۹۲۰: ای خط مشکبار تو پیچیده گرد ماه 108شمارهٔ ۹۲۱: ای دل ریش من از جور تو غمگین گونه 109شمارهٔ ۹۲۲: ای رخ و زلف سیاه تو شب تیره و ماه 110شمارهٔ ۹۲۳: ای روان گرد درت اشک روان پیوسته 111شمارهٔ ۹۲۴: ای شیشۂ دل ما در زیر پا شکسته 112شمارهٔ ۹۲۵: ای لب و گفتار تور شیرین همه 113شمارهٔ ۹۲۶: ای مردم در چشمم مثل رخت ندیده 114شمارهٔ ۹۲۷: ای منت جانفشان دیرینه 115شمارهٔ ۹۲۸: ای نبات قد سبزت شکرستان همه 116شمارهٔ ۹۲۹: به ابروان تو زاهد چو چشم وا کرده 117شمارهٔ ۹۳۰: با تو در دل نبایدم رخ ماه 118شمارهٔ ۹۳۱: باد آرد بر من بوی نو ناگه ناگه 119شمارهٔ ۹۳۲: برهگذار قد بار دیدم از ناگاه 120شمارهٔ ۹۳۳: بناز کشتن او بازم آرزوست چه چاره 121شمارهٔ ۹۳۴: بیروی او ز دیدۂ بینا چه فایده 122شمارهٔ ۹۳۵: بینم ابروی تو پیوسته مه نو گه گه 123شمارهٔ ۹۳۶: تا توانی دل مشتاق بدست آری به 124شمارهٔ ۹۳۷: چو چشم مست تو دیدم خمارم از دیده 125شمارهٔ ۹۳۸: چندین چه بلا و درد است این آه 126شمارهٔ ۹۳۹: خواهم که کنم بار دگر در تو نظاره 127شمارهٔ ۹۴۰: در پای تو تنها به سر ماست فتاده 128شمارهٔ ۹۴۱: دلم به زخم زبانها نگردد آزرده 129شمارهٔ ۹۴۲: دلم ترسد در آن زلف خمیده 130شمارهٔ ۹۴۳: روی خوب از من مشتاق نپوشانی به 131شمارهٔ ۹۴۴: زاد راه عاشقان اشک است و روی زرد ...132شمارهٔ ۹۴۵: زیر پا از زلف مشکین گه گهی میکن ن ...133شمارهٔ ۹۴۶: شبت خوش باد ای باد سحرگاه 134شمارهٔ ۹۴۷: کحل بصر نیست جز آن خاک راه 135شمارهٔ ۹۴۸: گر سر طلبی بر درت آریم به دیده 136شمارهٔ ۹۴۹: گفتم شکرست آن به دهان گفت ترا چه 137شمارهٔ ۹۵۰: ب بار برهم چرا زد ز پسته 138شمارهٔ ۹۵۱: ما جگر سوختگان داغ تو داریم همه 139شمارهٔ ۹۵۲: مرا که روی تو بینم چه حاجت است 140شمارهٔ ۹۵۳: هر نیر کز تو بر دل غم پرور آمده 141شمارهٔ ۹۵۴: هر نیر که بر جان ز تو از دور رسید ...142شمارهٔ ۹۵۵: ای بار نازنین مگر از فتنه زاده ای 143شمارهٔ ۹۵۶: باز خود را چو گل تازه بر آراسته ا ...144شمارهٔ ۹۵۷: تا برخسار مه از غالیه چوگان زده ا ...145شمارهٔ ۹۵۸: چرا جنییت شاهی بظلم تاخته ای 146شمارهٔ ۹۵۹: گر همه وقتی همه دلخون نه ای 147شمارهٔ ۹۶۰: لیست آن بگو با شکر خورده ای 148شمارهٔ ۹۶۱: آشوب جانی شوخ جهانی 149شمارهٔ ۹۶۲: آن شوخ دی براهی میرفت همچو شاهی 150شمارهٔ ۹۶۳: از در خویش مرا بر در غیری بری 151شمارهٔ ۹۶۴: اگر در کشتنم تأخیر کردی 152شمارهٔ ۹۶۵: اگر ز محنت دنیا خلاص می طلبی 153شمارهٔ ۹۶۶: ای آفتاب روی تو در اوج دلبری 154شمارهٔ ۹۶۷: ای آیت حسن از رخ خوب تو مثالی 155شمارهٔ ۹۶۸: ای از خط تو زنگ بر آئینه شاهی 156شمارهٔ ۹۶۹: ای بوده با تو ما را خویشی و آشنائ ...157شمارهٔ ۹۷۰: ای درد درون جان چه باشی 158شمارهٔ ۹۷۱: ای دل این بیچارگی و مستمندی تا یک ...159شمارهٔ ۹۷۲: ای دهان تو قند و لب همه می 160شمارهٔ ۹۷۳: ای رخت آیت حسن و دهنت لطف خدای 161شمارهٔ ۹۷۴: ای صبا برخاک کوی یار ما خوش میروی 162شمارهٔ ۹۷۵: ای صبا تاکی به زلف بار بازی می کن ...163شمارهٔ ۹۷۶: ای گل روی ترا چون من بهر سو بلبلی 164شمارهٔ ۹۷۷: این چه نبهاست وین چه شیرینی 165شمارهٔ ۹۷۸: ای ولوله عشق تو بره هر ر کویی 166شمارهٔ ۹۷۹: با تو ه را نمی رسد دعوی 167شمارهٔ ۹۸۰: باز به ناز کش مرا چیست که ناز می ...168شمارهٔ ۹۸۱: باز بگذشتی بر آن زلفه ای نسیم مشک ...169شمارهٔ ۹۸۲: باز دست از جانفشانان بر فشاندی 170شمارهٔ ۹۸۳: بازم از طلعت خود دیده منور کردی 171شمارهٔ ۹۸۴: با مسکنت و عجز و ضعیفی وفقیری 172شمارهٔ ۹۸۵: با من این بودت ز اول شرط باری 173شمارهٔ ۹۸۶: بچشم جان چو چراغی که در میان ز جا ...174شمارهٔ ۹۸۷: بجز نور و ضیاء و گرمی از آذر چه م ...175شمارهٔ ۹۸۸: بده ساقی شراب ارغوانی 176شمارهٔ ۹۸۹: بر سر راه طلب بافت گدانی گهری 177شمارهٔ ۹۹۰: بر گل به پای سرو چو رفتار می کنی 178شمارهٔ ۹۹۱: بر من بیدل اگر جور و ستم فرمودی 179شمارهٔ ۹۹۲: برویت بنگرم ناگه نرنجی 180شمارهٔ ۹۹۳: بکوی عشق باشی شیر مردی 181شمارهٔ ۹۹۴: به مجلسی که بمستان ز لب شراب دهی 182شمارهٔ ۹۹۵: به باران کهن یاری نکردی 183شمارهٔ ۹۹۶: تا خلوت دل خالی از اغیار نیابی 184شمارهٔ ۹۹۷: تا کی ای مونس دلم بیموجی غمگین کن ...185شمارهٔ ۹۹۸: تب چرا درد سر آورد بنازک بدمی 186شمارهٔ ۹۹۹: ترا چگونه توان گفت یوسف ثانی 187شمارهٔ ۱۰۰۰: ترا دیده هر بار دیدی چه بودی 188شمارهٔ ۱۰۰۱: ترکمن مه بود بترکی آی 189شمارهٔ ۱۰۰۲: تن در پی جان می رود ای بخت کجانی 190شمارهٔ ۱۰۰۳: تو چشم آنکه حق بینی نداری 191شمارهٔ ۱۰۰۴: نو درد نداری و رخ زرد نداری 192شمارهٔ ۱۰۰۵: تو سروی و گل خندان همانکه میدانی 193شمارهٔ ۱۰۰۶: چرا به تحفه دردم همیشه ننوازی 194شمارهٔ ۱۰۰۷: چرا هر دم از پیش ما میگریزی 195شمارهٔ ۱۰۰۸: چشم شوخ و دل سنگین بر سیمین داری 196شمارهٔ ۱۰۰۹: چو تو دشمن از دوست نشناختی 197شمارهٔ ۱۰۱۰: چو گل به لطف نو زد ان نازک اندام ...198شمارهٔ ۱۰۱۱: چه لطف است این که با من مینمائی 199شمارهٔ ۱۰۱۲: چه موجب است که هیچ التفات ما نکن ...200شمارهٔ ۱۰۱۳: حدیث خوشی هیچ با ما نگوئی 201شمارهٔ ۱۰۱۴: خرم آن دم که توأم مونس و همدم با ...202شمارهٔ ۱۰۱۵: خواهم بر تو بردن تن را که شد خیا ...203شمارهٔ ۱۰۱۶: خواهی که به هیچ غم نمیری 204شمارهٔ ۱۰۱۷: دارم ز ابروان تو چشم عنایتی 205شمارهٔ ۱۰۱۸: درین پستی گر آن مه را نیابی 206شمارهٔ ۱۰۱۹: درین ره هرچه جونی آن بیابی 207شمارهٔ ۱۰۲۰: دست ندارم از تو من گرچه زېایم اف ...208شمارهٔ ۱۰۲۱: دگر باره تیغ جفا بر کشیدی 209شمارهٔ ۱۰۲۲: دل رفت به باد دلپذیری 210شمارهٔ ۱۰۲۳: دل ز باران کهن برداشتی 211شمارهٔ ۱۰۲۴: دل شد ز عشق باری شیدا چنانکه دان ...212شمارهٔ ۱۰۲۵: دل شیشه ایست جای خیال تو ای پری 213شمارهٔ ۱۰۲۶: دل که سودای تو می پخت کبابش کردی 214شمارهٔ ۱۰۲۷: دل من به داغ جفا سوختی 215شمارهٔ ۱۰۲۸: دل می کنی جراحت و مرهم نمیدهی 216شمارهٔ ۱۰۲۹: راز معشوق حدیثیست نهان داشتنی 217شمارهٔ ۱۰۳۰: ز دیده در دل دیوانه رفتی 218شمارهٔ ۱۰۳۱: زمن که مهر تو دارم به سینه روی چ ...219شمارهٔ ۱۰۳۲: ز من مپرس که از عاشقان زار کی 220شمارهٔ ۱۰۳۳: سالها گر بنویسم صفت مشتاقی 221شمارهٔ ۱۰۳۴: سیمین بدنی سرو قدی پس دهانی 222شمارهٔ ۱۰۳۵: شیرین لبی شکر دهنی سرو قامتی 223شمارهٔ ۱۰۳۶: صنما در خط سنبل مه تابان داری 224شمارهٔ ۱۰۳۷: طبیب عاشقان آمد بیا بگذار بیدردی 225شمارهٔ ۱۰۳۸: عاشقی و بی دلی بیدلبری 226شمارهٔ ۱۰۳۹: قطره قطره از دریا چو به ساحل آیی 227شمارهٔ ۱۰۴۰: کاش که سرو ناز ما از در ما در آم ...228شمارهٔ ۱۰۴۱: کدام سر که ندارد دماغ سودانی 229شمارهٔ ۱۰۴۲: گر از در به تیم برانی نو دانی 230شمارهٔ ۱۰۴۳: گر از شاخ دولت گلی چیدمی 231شمارهٔ ۱۰۴۴: اگر او یاد من دلخسته کردی 232شمارهٔ ۱۰۴۵: گر باد سوی خاک من آرد ز تو بویی 233شمارهٔ ۱۰۴۶: گر به پاکی خضر وقتی و روح القدسی 234شمارهٔ ۱۰۴۷: گر بردرت این اشک چو سیلاب گذشتی 235شمارهٔ ۱۰۴۸: گر بری دست به آئینه و در خود نگر ...236شمارهٔ ۱۰۴۹: گر به فردوسی از حریم وصل نگشانی ...237شمارهٔ ۱۰۵۰: گر به من یار شوی ور نشوی 238شمارهٔ ۱۰۵۱: گر تو دل ما سوختی از آتش دوری 239شمارهٔ ۱۰۵۲: گر زلف خود به فتنه و شوخی رها کن ...240شمارهٔ ۱۰۵۳: گر گم شوی از خود خبر بار بیایی 241شمارهٔ ۱۰۵۴: گر لذت خونریزی آن غمزه شناسی 242شمارهٔ ۱۰۵۵: گر همه وقتی همه دل خون نیی 243شمارهٔ ۱۰۵۶: گفتم ای سیم ذقن گفت کرا می گوئی 244شمارهٔ ۱۰۵۷: گل و رخسار تو دارند به هم یکرنگی 245شمارهٔ ۱۰۵۸: مبارک منزلی خوش سرزمینی 246شمارهٔ ۱۰۵۹: مپوشان روی خود ای شوخ خود رای 247شمارهٔ ۱۰۶۰: مرا در درد بی باری دریغا بار بای ...248شمارهٔ ۱۰۶۱: مرا زیبد به چوگان سر زلفت نظرباز ...249شمارهٔ ۱۰۶۲: من آن بهتر که باشم رند و عامی 250شمارهٔ ۱۰۶۳: من اوصاف حست ندانم کماهی 251شمارهٔ ۱۰۶۴: من کیستم که ورزم سودای چون تو با ...252شمارهٔ ۱۰۶۵: من کیم گفتی که گویم خاک نعلین من ...253شمارهٔ ۱۰۶۶: مویت از عنبر تر فرق ندارد مویی 254شمارهٔ ۱۰۶۷: ناوک غمزه چو هر سو به شتاب انداز ...255شمارهٔ ۱۰۶۸: ندارد دلم طاقت بی توی 256شمارهٔ ۱۰۶۹: ندانم کی به دام من در افتی 257شمارهٔ ۱۰۷۰: نشان خاک پای او اگر می یافتم جای ...258شمارهٔ ۱۰۷۱: نیست بهای جان بسی پیش تو چون کشد ...259شمارهٔ ۱۰۷۲: ورای آن چه سعادت بود که ناگاهی 260شمارهٔ ۱۰۷۳: وصال اوست بخت ما نبینم آن به بید ...261شمارهٔ ۱۰۷۴: هرگز سوی ما چشم رضائی نگشادی 262شمارهٔ ۱۰۷۵: هر لحظه به غمزه دل ریشم چه خراشی 263شمارهٔ ۱۰۷۶: هر لحظه بما از نو رسد تحفة دردی 264شمارهٔ ۱۰۷۷: هر لحظه غمزه ها به جفا نیز می کن ...265شمارهٔ ۱۰۷۸: ما رسی هیچ شب ای مه از وطن جانب ...266شمارهٔ ۱۰۷۹: یارب این درد دل و فرقت جانان تاک ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ