به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

کمال الدین خجندی

کمال الدین خجندیغزل هاشمارهٔ ۷۹۰: من برین در بندهام تا زنده ام

1210عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

من برین در بندهام تا زنده ام
تا چنینم بنده پایبندام
گفته ریزم همین دم خون نو
بی همین ار زنده ام ارزنده ام
مردم از گریه به اندوه نوی
مژده ام گوی و بکش از خنده ام
طالع فرخندهام دیدار تست
آفرین بر طالع فرخنده ام
روز روشن بیرخت منعا مرا
زآنکه من در شب نوی ترسنده ام
چشم من چون برکند حاسد زرشک
چون من اول چشم او بر کنده ام
بنده ما نیست میگوئی کمال
نیست حجت هرچه گونی بندهام

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۷۸۹: من ازین خرقه آلوده که در بر دارم 2شمارهٔ ۷۹۰: من برین در بندهام تا زنده ام 3شمارهٔ ۷۹۱: من ترا مانده به هر بار کجا بار شو ...4شمارهٔ ۷۹۲: من ترک زهد کرده و رندی گزیده ام 5شمارهٔ ۷۹۳: من دل خسته به درد تو دوا یافته ام 6شمارهٔ ۷۹۴: من ز بویش بیخوده و دیوانه ام 7شمارهٔ ۷۹۵: من ز جانان به جان گریخته ام 8شمارهٔ ۷۹۶: من ز غمت خرم و به یاد تو شادم 9شمارهٔ ۷۹۷: من زمهرت هر سحر کز سوز دل دم میزن ...10شمارهٔ ۷۹۸: من طاقت دوری ز رخ یار ندارم 11شمارهٔ ۷۹۹: من که از وصل تو ای دوست جدا می با ...12شمارهٔ ۸۰۰: من و درد تو آنگه باد مرهم 13شمارهٔ ۸۰۱: من همچو گردم در رهت زآن رو طلبکار ...14شمارهٔ ۸۰۲: مهی نشست خیال رخت به خانه چشم 15شمارهٔ ۸۰۳: نام آن لب به خط سبز به جانی دیدم 16شمارهٔ ۸۰۴: نرود نقش خیال تو زمانی ز ضمیرم 17شمارهٔ ۸۰۵: نقد جان چیست که در دامن جانان ریز ...18شمارهٔ ۸۰۶: نیست جز غم بینو خوردن دیگرم 19شمارهٔ ۸۰۷: وصف دهن تنگ تو من هیچ نگویم 20شمارهٔ ۸۰۸: هر شبی تا به سحر دست دعا بگشایم 21شمارهٔ ۸۰۹: هر شبی خاک درت از گریه پر خون می ...22شمارهٔ ۸۱۰: هرگاه که به ناکامی دور از لب بار ...23شمارهٔ ۸۱۱: بار اشکم دید و شد بر من رحیم 24شمارهٔ ۸۱۲: یار من بار دگر می طلبد دانستم 25شمارهٔ ۸۱۳: بار هر چند به ناحق طلبه آزارم 26شمارهٔ ۸۱۴: یک شب نسیم زلفت از حلقه شنودم 27شمارهٔ ۸۱۵: آتش دوری دل ما بر نتابد بیش ازین 28شمارهٔ ۸۱۶: آمد درون دل غمت دیگر نمی آید برون 29شمارهٔ ۸۱۷: آمد لب تو باز بصد نازه در سخن 30شمارهٔ ۸۱۸: امروز بحمدالله فارغ شدم از دشمن 31شمارهٔ ۸۱۹: ای بدل نزدیک و دور از دیدن گریان ...32شمارهٔ ۸۲۰: ای خوش آن باد که از کوی تو آید بر ...33شمارهٔ ۸۲۱: ای عادت قدیمت دلهای ما شکستن 34شمارهٔ ۸۲۲: ای غمت آرام جان عاشقان 35شمارهٔ ۸۲۳: ای غمت فوت جان سوختگان 36شمارهٔ ۸۲۴: ای لبت چون شکر و نقل دهان نیز چنا ...37شمارهٔ ۸۲۵: ای نهاده بار هجران بر دل پر درد م ...38شمارهٔ ۸۲۶: با درد تو آرمید نتوان 39شمارهٔ ۸۲۷: بحر عشقت بحر بی پایاب گفتن میتوان 40شمارهٔ ۸۲۸: بدیده سوی تو حیف آیدم گذر کردن 41شمارهٔ ۸۲۹: برخ قدر گل و گلزار بشکن 42شمارهٔ ۸۳۰: بر درت بی آب شد اشکم ز بسیار آمدن 43شمارهٔ ۸۳۱: برگ گل خواندمش از لطف برنجید ز من 44شمارهٔ ۸۳۲: تا رفتی از برم شده ام زار و ناتوا ...45شمارهٔ ۸۳۳: ترک دل گفت آن دو چشم و دل ز تیر غ ...46شمارهٔ ۸۳۴: چشم اگر اینست و ابرو این و ناز و ...47شمارهٔ ۸۳۵: چو زلف یار ز خود لازم است ببریدن 48شمارهٔ ۸۳۶: چه خوش است از تو بوس بخوشی نیاز ک ...49شمارهٔ ۸۳۷: حدیث بار شیرین لب نگنجد در دهان م ...50شمارهٔ ۸۳۸: خاک پایت دوست دارد روی من 51شمارهٔ ۸۳۹: خبری بافتم از بار مپرسید ز من 52شمارهٔ ۸۴۰: خواجه چرا نشسته خیز که رفت کاروان 53شمارهٔ ۸۴۱: خوشا در کوی دلبر آرمیدن 54شمارهٔ ۸۴۲: خوش است بر لب معشوق مست بوسیدن 55شمارهٔ ۸۴۳: خواهیم نقد جان و سر در پای جانان ...56شمارهٔ ۸۴۴: داری لب و دهانی شیرین ولی چه شیری ...57شمارهٔ ۸۴۵: در سر زنجیر زلف او من بی عقل و دی ...58شمارهٔ ۸۴۶: دلا نحفه جان به جانان رسان 59شمارهٔ ۸۴۷: دل است جایش و با دیده فتاده به خو ...60شمارهٔ ۸۴۸: دلبر نازک دل من هر زمان رنجد ز من 61شمارهٔ ۸۴۹: دل که میرفت ز خود چون نرود باز چن ...62شمارهٔ ۸۵۰: دلم را صبر ممکن نیست از روی نکو ک ...63شمارهٔ ۸۵۱: دل من عاشق باریست که گفتن نتوان 64شمارهٔ ۸۵۲: دل نثار زلف جانان کرد جان خویشتن 65شمارهٔ ۸۵۳: دوستان مرحمتی بر دل بیچاره من 66شمارهٔ ۸۵۴: راز عشقت ز دل آمد به زبان 67شمارهٔ ۸۵۵: روی او از زلف دیدن می توان 68شمارهٔ ۸۵۶: زلف بر دوش آن پری در ماهتاب آمد ب ...69شمارهٔ ۸۵۷: زنشاط و عیش بادا لب تو همیشه خندا ...70شمارهٔ ۸۵۸: زیر پا دامن کشان زلف دوتای او ببی ...71شمارهٔ ۸۵۹: سرو می ماند به قد یار من 72شمارهٔ ۸۶۰: سوخت به داغ غم چنان دل که نماند ا ...73شمارهٔ ۸۶۱: سوخت جانم تا ز پا افتاد زلفت بر ذ ...74شمارهٔ ۸۶۲: سوختی ای مرهم جانها درون ریش من 75شمارهٔ ۸۶۳: شبی خواهم چو شمعش لب گزیدن 76شمارهٔ ۸۶۴: شبی نگذرد بر دوچشم اشک گلگون 77شمارهٔ ۸۶۵: شه لشکر کش ما برد از ما عقل و هوش ...78شمارهٔ ۸۶۶: طوطی ب نو دید و در افتاد در سخن 79شمارهٔ ۸۶۷: عاشق کیست دلم باز نخواهم گفتن 80شمارهٔ ۸۶۸: عاشقی چیست مقیم در جانان بودن 81شمارهٔ ۸۶۹: عشق حالیست که جبریل بر آن نیست ام ...82شمارهٔ ۸۷۰: قدمت آن با الف با سرو سیمین 83شمارهٔ ۸۷۱: کارم ز دست شد نظری کن بکار من 84شمارهٔ ۸۷۲: که خبر برد به بار از من مبتلای غم ...85شمارهٔ ۸۷۳: گر سرزنیغ نیزت دارد سر بریدن 86شمارهٔ ۸۷۴: گر شبی آن مه ز منزل بی نقاب آید ب ...87شمارهٔ ۸۷۵: گر قد همچو سروش در بر توان گرفتن 88شمارهٔ ۸۷۶: ما باز دل نهادیم بر جور دلستانان 89شمارهٔ ۸۷۷: مرا که خرقة ارزق به باده شد گلگون 90شمارهٔ ۸۷۸: من نخواهم دیده از رویت دگر برداشت ...91شمارهٔ ۸۷۹: من و محنت تو زهی راحت من 92شمارهٔ ۸۸۰: مه عیدت مبارک باد ای خورشید مهروی ...93شمارهٔ ۸۸۱: میزند بر آتش دل جوش می آب اینچنین 94شمارهٔ ۸۸۲: نخواهم بیش از این از خلق راز خویش ...95شمارهٔ ۸۸۳: نمی دهد دهنت کام ما از آن لب شیری ...96شمارهٔ ۸۸۴: توش کن خواجه على رغم صراحی شکنان 97شمارهٔ ۸۸۵: په جویست آن روان در فر شیرین 98شمارهٔ ۸۸۶: نیست بازی با رخ او عشق پنهان باخت ...99شمارهٔ ۸۸۷: هر دمی با دگری ناز مکن 100شمارهٔ ۸۸۸: آنکه رنگی نیست کس را از لب رنگین ...101شمارهٔ ۸۸۹: آه که خاک راه شد دیده من براه تو 102شمارهٔ ۸۹۰: اگر دشنام می گونی مرا گو 103شمارهٔ ۸۹۱: ای حریم کعبه دل کوی تو 104شمارهٔ ۸۹۲: ای دلاویزتر از رشته جان کا کل تو 105شمارهٔ ۸۹۳: ای دل حکایت غم خود با صبا بگو 106شمارهٔ ۸۹۴: ای دل غلام أو شدی ای من غلام تو 107شمارهٔ ۸۹۵: ای کاش رفتمی چو صبا در حریم تو 108شمارهٔ ۸۹۶: ای نور دیده را نگرانی بسوی تو 109شمارهٔ ۸۹۷: بی لب ساقی مرا می فرود در گلو 110شمارهٔ ۸۹۸: چاره کس نکند غمزه خونخواره تو 111شمارهٔ ۸۹۹: چو در جان کرد و دل جا غمزه تو 112شمارهٔ ۹۰۰: دل سوی او رفت جان هم گرو برو 113شمارهٔ ۹۰۱: دل ضعیف به یکباره ناتوان شد ازو 114شمارهٔ ۹۰۲: دو بوسم که گفتی اگر گویم آن کو 115شمارهٔ ۹۰۳: زهی زان قامت رعنای دلجو 116شمارهٔ ۹۰۴: سرخوش است ای پسر مرا باتو 117شمارهٔ ۹۰۵: غلام پیر خراباتم و طبیعت او 118شمارهٔ ۹۰۶: گر تیر کشی از طرف غمزة جادو 119شمارهٔ ۹۰۷: اگر مرا صد سر بود هر یک پر از سود ...120شمارهٔ ۹۰۸: گفت کئی تو من بنده تو 121شمارهٔ ۹۰۹: گفتمش ماه پر است آن چهره گفتا پر ...122شمارهٔ ۹۱۰: گفتم ملکی با بشری گفت که هردو 123شمارهٔ ۹۱۱: گفته از ما دلت بردار زنهار این مگ ...124شمارهٔ ۹۱۲: ما به کلی طمع وصل بریدیم از تو 125شمارهٔ ۹۱۳: نداند قدر حسنت کس به از تو 126شمارهٔ ۹۱۴: آن عارض و رخسار و جبین هست در سه ...127شمارهٔ ۹۱۵: از فرقت نو هر دم خون بارم از دو د ...128شمارهٔ ۹۱۶: اشک چو لعل ریزد آن لب مرا ز دیده 129شمارهٔ ۹۱۷: ای از حدیث زلف توام بر زبان گره 130شمارهٔ ۹۱۸: ای با لب شیرین سخنت تلخ فتاده 131شمارهٔ ۹۱۹: ای چو چشم خوش تو چشم کسی کم دیده 132شمارهٔ ۹۲۰: ای خط مشکبار تو پیچیده گرد ماه 133شمارهٔ ۹۲۱: ای دل ریش من از جور تو غمگین گونه 134شمارهٔ ۹۲۲: ای رخ و زلف سیاه تو شب تیره و ماه 135شمارهٔ ۹۲۳: ای روان گرد درت اشک روان پیوسته 136شمارهٔ ۹۲۴: ای شیشۂ دل ما در زیر پا شکسته 137شمارهٔ ۹۲۵: ای لب و گفتار تور شیرین همه 138شمارهٔ ۹۲۶: ای مردم در چشمم مثل رخت ندیده 139شمارهٔ ۹۲۷: ای منت جانفشان دیرینه 140شمارهٔ ۹۲۸: ای نبات قد سبزت شکرستان همه 141شمارهٔ ۹۲۹: به ابروان تو زاهد چو چشم وا کرده 142شمارهٔ ۹۳۰: با تو در دل نبایدم رخ ماه 143شمارهٔ ۹۳۱: باد آرد بر من بوی نو ناگه ناگه 144شمارهٔ ۹۳۲: برهگذار قد بار دیدم از ناگاه 145شمارهٔ ۹۳۳: بناز کشتن او بازم آرزوست چه چاره 146شمارهٔ ۹۳۴: بیروی او ز دیدۂ بینا چه فایده 147شمارهٔ ۹۳۵: بینم ابروی تو پیوسته مه نو گه گه 148شمارهٔ ۹۳۶: تا توانی دل مشتاق بدست آری به 149شمارهٔ ۹۳۷: چو چشم مست تو دیدم خمارم از دیده 150شمارهٔ ۹۳۸: چندین چه بلا و درد است این آه 151شمارهٔ ۹۳۹: خواهم که کنم بار دگر در تو نظاره 152شمارهٔ ۹۴۰: در پای تو تنها به سر ماست فتاده 153شمارهٔ ۹۴۱: دلم به زخم زبانها نگردد آزرده 154شمارهٔ ۹۴۲: دلم ترسد در آن زلف خمیده 155شمارهٔ ۹۴۳: روی خوب از من مشتاق نپوشانی به 156شمارهٔ ۹۴۴: زاد راه عاشقان اشک است و روی زرد ...157شمارهٔ ۹۴۵: زیر پا از زلف مشکین گه گهی میکن ن ...158شمارهٔ ۹۴۶: شبت خوش باد ای باد سحرگاه 159شمارهٔ ۹۴۷: کحل بصر نیست جز آن خاک راه 160شمارهٔ ۹۴۸: گر سر طلبی بر درت آریم به دیده 161شمارهٔ ۹۴۹: گفتم شکرست آن به دهان گفت ترا چه 162شمارهٔ ۹۵۰: ب بار برهم چرا زد ز پسته 163شمارهٔ ۹۵۱: ما جگر سوختگان داغ تو داریم همه 164شمارهٔ ۹۵۲: مرا که روی تو بینم چه حاجت است 165شمارهٔ ۹۵۳: هر نیر کز تو بر دل غم پرور آمده 166شمارهٔ ۹۵۴: هر نیر که بر جان ز تو از دور رسید ...167شمارهٔ ۹۵۵: ای بار نازنین مگر از فتنه زاده ای 168شمارهٔ ۹۵۶: باز خود را چو گل تازه بر آراسته ا ...169شمارهٔ ۹۵۷: تا برخسار مه از غالیه چوگان زده ا ...170شمارهٔ ۹۵۸: چرا جنییت شاهی بظلم تاخته ای 171شمارهٔ ۹۵۹: گر همه وقتی همه دلخون نه ای 172شمارهٔ ۹۶۰: لیست آن بگو با شکر خورده ای 173شمارهٔ ۹۶۱: آشوب جانی شوخ جهانی 174شمارهٔ ۹۶۲: آن شوخ دی براهی میرفت همچو شاهی 175شمارهٔ ۹۶۳: از در خویش مرا بر در غیری بری 176شمارهٔ ۹۶۴: اگر در کشتنم تأخیر کردی 177شمارهٔ ۹۶۵: اگر ز محنت دنیا خلاص می طلبی 178شمارهٔ ۹۶۶: ای آفتاب روی تو در اوج دلبری 179شمارهٔ ۹۶۷: ای آیت حسن از رخ خوب تو مثالی 180شمارهٔ ۹۶۸: ای از خط تو زنگ بر آئینه شاهی 181شمارهٔ ۹۶۹: ای بوده با تو ما را خویشی و آشنائ ...182شمارهٔ ۹۷۰: ای درد درون جان چه باشی 183شمارهٔ ۹۷۱: ای دل این بیچارگی و مستمندی تا یک ...184شمارهٔ ۹۷۲: ای دهان تو قند و لب همه می 185شمارهٔ ۹۷۳: ای رخت آیت حسن و دهنت لطف خدای 186شمارهٔ ۹۷۴: ای صبا برخاک کوی یار ما خوش میروی 187شمارهٔ ۹۷۵: ای صبا تاکی به زلف بار بازی می کن ...188شمارهٔ ۹۷۶: ای گل روی ترا چون من بهر سو بلبلی 189شمارهٔ ۹۷۷: این چه نبهاست وین چه شیرینی 190شمارهٔ ۹۷۸: ای ولوله عشق تو بره هر ر کویی 191شمارهٔ ۹۷۹: با تو ه را نمی رسد دعوی 192شمارهٔ ۹۸۰: باز به ناز کش مرا چیست که ناز می ...193شمارهٔ ۹۸۱: باز بگذشتی بر آن زلفه ای نسیم مشک ...194شمارهٔ ۹۸۲: باز دست از جانفشانان بر فشاندی 195شمارهٔ ۹۸۳: بازم از طلعت خود دیده منور کردی 196شمارهٔ ۹۸۴: با مسکنت و عجز و ضعیفی وفقیری 197شمارهٔ ۹۸۵: با من این بودت ز اول شرط باری 198شمارهٔ ۹۸۶: بچشم جان چو چراغی که در میان ز جا ...199شمارهٔ ۹۸۷: بجز نور و ضیاء و گرمی از آذر چه م ...200شمارهٔ ۹۸۸: بده ساقی شراب ارغوانی 201شمارهٔ ۹۸۹: بر سر راه طلب بافت گدانی گهری 202شمارهٔ ۹۹۰: بر گل به پای سرو چو رفتار می کنی 203شمارهٔ ۹۹۱: بر من بیدل اگر جور و ستم فرمودی 204شمارهٔ ۹۹۲: برویت بنگرم ناگه نرنجی 205شمارهٔ ۹۹۳: بکوی عشق باشی شیر مردی 206شمارهٔ ۹۹۴: به مجلسی که بمستان ز لب شراب دهی 207شمارهٔ ۹۹۵: به باران کهن یاری نکردی 208شمارهٔ ۹۹۶: تا خلوت دل خالی از اغیار نیابی 209شمارهٔ ۹۹۷: تا کی ای مونس دلم بیموجی غمگین کن ...210شمارهٔ ۹۹۸: تب چرا درد سر آورد بنازک بدمی 211شمارهٔ ۹۹۹: ترا چگونه توان گفت یوسف ثانی 212شمارهٔ ۱۰۰۰: ترا دیده هر بار دیدی چه بودی 213شمارهٔ ۱۰۰۱: ترکمن مه بود بترکی آی 214شمارهٔ ۱۰۰۲: تن در پی جان می رود ای بخت کجانی 215شمارهٔ ۱۰۰۳: تو چشم آنکه حق بینی نداری 216شمارهٔ ۱۰۰۴: نو درد نداری و رخ زرد نداری 217شمارهٔ ۱۰۰۵: تو سروی و گل خندان همانکه میدانی 218شمارهٔ ۱۰۰۶: چرا به تحفه دردم همیشه ننوازی 219شمارهٔ ۱۰۰۷: چرا هر دم از پیش ما میگریزی 220شمارهٔ ۱۰۰۸: چشم شوخ و دل سنگین بر سیمین داری 221شمارهٔ ۱۰۰۹: چو تو دشمن از دوست نشناختی 222شمارهٔ ۱۰۱۰: چو گل به لطف نو زد ان نازک اندام ...223شمارهٔ ۱۰۱۱: چه لطف است این که با من مینمائی 224شمارهٔ ۱۰۱۲: چه موجب است که هیچ التفات ما نکن ...225شمارهٔ ۱۰۱۳: حدیث خوشی هیچ با ما نگوئی 226شمارهٔ ۱۰۱۴: خرم آن دم که توأم مونس و همدم با ...227شمارهٔ ۱۰۱۵: خواهم بر تو بردن تن را که شد خیا ...228شمارهٔ ۱۰۱۶: خواهی که به هیچ غم نمیری 229شمارهٔ ۱۰۱۷: دارم ز ابروان تو چشم عنایتی 230شمارهٔ ۱۰۱۸: درین پستی گر آن مه را نیابی 231شمارهٔ ۱۰۱۹: درین ره هرچه جونی آن بیابی 232شمارهٔ ۱۰۲۰: دست ندارم از تو من گرچه زېایم اف ...233شمارهٔ ۱۰۲۱: دگر باره تیغ جفا بر کشیدی 234شمارهٔ ۱۰۲۲: دل رفت به باد دلپذیری 235شمارهٔ ۱۰۲۳: دل ز باران کهن برداشتی 236شمارهٔ ۱۰۲۴: دل شد ز عشق باری شیدا چنانکه دان ...237شمارهٔ ۱۰۲۵: دل شیشه ایست جای خیال تو ای پری 238شمارهٔ ۱۰۲۶: دل که سودای تو می پخت کبابش کردی 239شمارهٔ ۱۰۲۷: دل من به داغ جفا سوختی 240شمارهٔ ۱۰۲۸: دل می کنی جراحت و مرهم نمیدهی 241شمارهٔ ۱۰۲۹: راز معشوق حدیثیست نهان داشتنی 242شمارهٔ ۱۰۳۰: ز دیده در دل دیوانه رفتی 243شمارهٔ ۱۰۳۱: زمن که مهر تو دارم به سینه روی چ ...244شمارهٔ ۱۰۳۲: ز من مپرس که از عاشقان زار کی 245شمارهٔ ۱۰۳۳: سالها گر بنویسم صفت مشتاقی 246شمارهٔ ۱۰۳۴: سیمین بدنی سرو قدی پس دهانی 247شمارهٔ ۱۰۳۵: شیرین لبی شکر دهنی سرو قامتی 248شمارهٔ ۱۰۳۶: صنما در خط سنبل مه تابان داری 249شمارهٔ ۱۰۳۷: طبیب عاشقان آمد بیا بگذار بیدردی 250شمارهٔ ۱۰۳۸: عاشقی و بی دلی بیدلبری 251شمارهٔ ۱۰۳۹: قطره قطره از دریا چو به ساحل آیی 252شمارهٔ ۱۰۴۰: کاش که سرو ناز ما از در ما در آم ...253شمارهٔ ۱۰۴۱: کدام سر که ندارد دماغ سودانی 254شمارهٔ ۱۰۴۲: گر از در به تیم برانی نو دانی 255شمارهٔ ۱۰۴۳: گر از شاخ دولت گلی چیدمی 256شمارهٔ ۱۰۴۴: اگر او یاد من دلخسته کردی 257شمارهٔ ۱۰۴۵: گر باد سوی خاک من آرد ز تو بویی 258شمارهٔ ۱۰۴۶: گر به پاکی خضر وقتی و روح القدسی 259شمارهٔ ۱۰۴۷: گر بردرت این اشک چو سیلاب گذشتی 260شمارهٔ ۱۰۴۸: گر بری دست به آئینه و در خود نگر ...261شمارهٔ ۱۰۴۹: گر به فردوسی از حریم وصل نگشانی ...262شمارهٔ ۱۰۵۰: گر به من یار شوی ور نشوی 263شمارهٔ ۱۰۵۱: گر تو دل ما سوختی از آتش دوری 264شمارهٔ ۱۰۵۲: گر زلف خود به فتنه و شوخی رها کن ...265شمارهٔ ۱۰۵۳: گر گم شوی از خود خبر بار بیایی 266شمارهٔ ۱۰۵۴: گر لذت خونریزی آن غمزه شناسی 267شمارهٔ ۱۰۵۵: گر همه وقتی همه دل خون نیی 268شمارهٔ ۱۰۵۶: گفتم ای سیم ذقن گفت کرا می گوئی 269شمارهٔ ۱۰۵۷: گل و رخسار تو دارند به هم یکرنگی 270شمارهٔ ۱۰۵۸: مبارک منزلی خوش سرزمینی 271شمارهٔ ۱۰۵۹: مپوشان روی خود ای شوخ خود رای 272شمارهٔ ۱۰۶۰: مرا در درد بی باری دریغا بار بای ...273شمارهٔ ۱۰۶۱: مرا زیبد به چوگان سر زلفت نظرباز ...274شمارهٔ ۱۰۶۲: من آن بهتر که باشم رند و عامی 275شمارهٔ ۱۰۶۳: من اوصاف حست ندانم کماهی 276شمارهٔ ۱۰۶۴: من کیستم که ورزم سودای چون تو با ...277شمارهٔ ۱۰۶۵: من کیم گفتی که گویم خاک نعلین من ...278شمارهٔ ۱۰۶۶: مویت از عنبر تر فرق ندارد مویی 279شمارهٔ ۱۰۶۷: ناوک غمزه چو هر سو به شتاب انداز ...280شمارهٔ ۱۰۶۸: ندارد دلم طاقت بی توی 281شمارهٔ ۱۰۶۹: ندانم کی به دام من در افتی 282شمارهٔ ۱۰۷۰: نشان خاک پای او اگر می یافتم جای ...283شمارهٔ ۱۰۷۱: نیست بهای جان بسی پیش تو چون کشد ...284شمارهٔ ۱۰۷۲: ورای آن چه سعادت بود که ناگاهی 285شمارهٔ ۱۰۷۳: وصال اوست بخت ما نبینم آن به بید ...286شمارهٔ ۱۰۷۴: هرگز سوی ما چشم رضائی نگشادی 287شمارهٔ ۱۰۷۵: هر لحظه به غمزه دل ریشم چه خراشی 288شمارهٔ ۱۰۷۶: هر لحظه بما از نو رسد تحفة دردی 289شمارهٔ ۱۰۷۷: هر لحظه غمزه ها به جفا نیز می کن ...290شمارهٔ ۱۰۷۸: ما رسی هیچ شب ای مه از وطن جانب ...291شمارهٔ ۱۰۷۹: یارب این درد دل و فرقت جانان تاک ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ