کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بیا بر چشم عاشق کن تجلی روی زیبارا

    که جز وامق نداند کس کمال حسن عذرا را

    بصحرای دل عاشق بیا جلوه کنان بگذر

    بروی عالم آرایت بیارا روی زیبا را

    دمی از خلوت وحدت تماشا را به صحرا شو

    نظر بر ناظران افکن ببین اهل تماشا را

    چه مهر است آن نمیدانم که عالم هست در آتش

    ز روی خویش بخشد نور هر دم چشم بینا را

    الا ای یوسف مصر ملاحت تا بکی داری

    بدین یعقوب بیدل را غمین جان زلیخا را

    تو حلوا کرده ای پنهان مگسها جمله سرگردان

    اگر جوش مگس خواهی بصحرا آر حلوا را

    الا ای ترک یغمایی بیا جان را به یغما بر

    نه دل ترک تو خواهد کرد نه تو ترک یغما را

    جهان پر شور از آن دارد لب شیرین ترک من

    که ترکان دوست میدارند دایم شور و غوغا را

    سخن با مرد صحرایی الا ایمغربی کم گوی

    که صحرایی نمیداند زبان اهل دریا را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha