به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
تو نگاره بلطافت همگی جان و دلی
گرچه ساکن شده در مملکت آب و گلی
تو مگر باغ بهشتی که چنین مطبوعی
تو مگر فصل بهاری که چنین معتدلی
یارب این گل زچه باغ است که رویش چو بدید گل
سوری رخ او زرد شده چون خجلی
چون نگار چکل خوب بخوبی تو نیست
نتوان گفت بخوبی چو نگار چکلی
بدل آن را طلبد دل که نباشد بدلش
جان بجوید دلت چونکه تو جانرا بدلی
کسل ایدوست مکن از سر کویت مارا
من چه کردم که من دلشده را در کسلی
ایدل از مسکن خود از چه بغربت رفتی
لیک باید وطن خویش ز خاطر مهلی
تو زمانی مگسل هیچ زما در دو جهان
سر پیوند که داری که ز ما در کسلی
مغربی دیده بدیدار تو دارد روشن
گرچه باور نکند فلسفی و معتزلی
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.