کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چو بحر نامتناهیست دایما موّاج

    حجاب وحدت دریاست کثرت امواج

    جهان و هرچه در او هست جنبش دریاست

    ز قعر بحر بساحل همی کند اخراج

    دلم که ساحل بینهایت اوست

    بود مدام بامواج بحر او محتاج

    علاج درد دلم غیر موج دریا نیست

    چو طرفه درد که موحش بود در او علاج

    بهر خسی برسد زین محیط در و گهر

    یکی بخس رسد از وی یکی بگوهر باج

    از این محیط که عالم بجنّت اوست سراب

    مراست عذب و فرات و تراست ملح اجاج

    بلون و طعم اگر مختلف همی گردد

    ز اختلاف محل است و انحراف مزاج

    هر آنچه مغربی از کاینات حاصل کرد

    بگرد بحر محیطش بیکزمان تاراج

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha