کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بتم باهر سری هر سو سروکار دگر دارد

    غمش با هر دلی سودا و بازار دگر دارد

    جمال و عشق آندلبر ز هر معشوق و هر عاشق

    بگاه جلوه نظاّری و دیداری دگر دارد

    اگرچه دیده گلزار روی او مشو قانع

    که روی او جز این گلزار، گلزاری دگر دارد

    اگر او‌دیده دادت که دیدارش بدو بینی

    طلب کن دیده دیگر که دیداری دگر دارد

    اگر در ساعتی صد بار رخسارش بصد دیده

    همی بینی مشو قانع که رخساری دگر دارد

    چو گفتارش بدانگوشی که او بخشید بشنیدی

    برو گوشی دگر بستان که گفتاری دگر دارد

    مگو در شهر و بازارش خریدارش منم تنها

    که در هر شهر و بازاری خریداری دگر دارد

    تو تنها نیستی بیمار آن چشم شوخ آن دلبر

    که چشمش چون تو در هر گوشه بیماری دگر دارد

    نه تنها مغربی باشد گرفتار سر زلفش

    که زلف او بهر موئی گرفتاری دگر دارد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha