کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    جانم از پرتو روی چنان میگردد

    که دل از آتش او آب روان‌میگردد

    هرچه پیداست نهان میشود از دیده جان

    چون بر آندیده جمال تو عیان میگردد

    هر که از تو اثر نام و نشان می یابد

    از خود او بی اثر و نام و نشان میگردد

    چون ز جان، جان جهان جمله نهان گشت بکل

    آنچه جان طالب آنست، همان میگردد

    دل چو کَونی است که اندر خم چوگان ویست

    روز و شب بیسر و بی پای از آن میگردد

    حسن مجموع جهان در نظرم می آید

    چونکه بر روی تو چشم نگران میگردد

    چو بتم گه بلطافت نظری می فکند

    ز لطافت تن من جمله چو جان میگردد

    گرچه پیداست رخ دوست چو خورشید ولی

    هم ز پیدائی خود باز نهان میگردد

    آنکه او منعقد جان و دل مغربی است

    مغربی در طلبش گرد جهان میگردد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha