کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    گرفتم آن که در خواب کردم پاسبانش را

    ادب کی می گذارد تا ببوسم آستانش را

    صبا از کوی لیلی گر وزد بر تربت مجنون

    کند آتشفشان چون شمع، استخوانش را

    برآمد جان ز تن وان زلف می جوید جوان مرغی

    که از دامی شود آزاد و جوید آشیانش را

    ز غیرت پیچ و تاب افتاده در رگ های جان من

    همانا دست امید کسی دارد عنانش را

    ز سنگ آن قدم هرگز به روی آستان ننهد

    که ناگه شب نهان بوسیده باشم آستانش را

    دلم گم گشت و غمهای جهان، عرفی، طلب کارش

    به دنبال غم افتم تا مگر یابم نشانش را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha