به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
حیرت ملازم گل رخسارهٔ کسی است
دیوانگی نتیجه نظارهٔ کسی است
از جام کینه ام چو رود مست و خون چکان
می بارد از رخش که ستمگارهٔ کسی است
غمخوار نیست هر که بود غمگسارجوی
بیچاره آن که منتظر چارهٔ کسی است
از خاک گشتگان تو هر گل که می دمد
معلوم می شود که دل پارهٔ کسی است
فارغ ز خیرگی نگر در روی آفتاب
این دیده آزمودهٔ نظارهٔ کسی است
عرفی در آب و آتش اگر می رود روا است
بازش میاورید که آوارهٔ کسی است
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.