کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دل و جان بردگی بودند و من افسانه شان کردم

    چراغ خانقاه شیخ و آتش خانه شان کردم

    ز بیم هجر و امید وصال آشفته دل بودم

    ز حیرت آشنا گشتم، ز خود بیگانه شان کردم

    ز سوز مهوشان درد چندان سوختم خود را

    که بر شمع مزار خویش پروانه شان کردم

    سبوها دوش در مستی شکستم، لیک یک یک را

    دگر بر چیدم و بوسیدم و پیمانه شان کردم

    به بزم بی غمان دوشینه بودم میهمان، عرفی

    ز بس کز بهر دل بگریستم دیوانه شان کردم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha