کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    گره در کام دل از بخت زبون نگشاید

    گره از رشتهٔ ما سحر و فسون نگشاید

    سینه بر تیغ مزن، یک نگه از دوست طلب

    که ز هر موی تو صد چشمهٔ خون نگشاید

    آن که می کفت منم کار فروبسته گشای

    اینک آورده ام عقده، کنون نگشاید

    چشم بر ناوک آنیم که آهوی حرم

    به کمان آید و بر صید زبون نگشاید

    جای آن است که گر صبر کنم با این درد

    که به طعنم لب ارباب سکون نگشاید

    نوحه در سینه نمی گنجد و لب ها بسته

    لب این طایفه از زمزمه چون نگشاید

    آشکارا اگرم تیغ زند غیرت عشق

    از برون پرده نبندد، ز درون نگشاید

    بنمایم به تو دل های ملامت در بند

    هرگز این سلسهٔ غالیه گون نگشاید

    عرفی آمد دگر ای همنفسان، کز غم و درد

    بر دل ما در آشوب و جنون نگشاید

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha