عرفی شیرازی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۱۹۶: گره در کام دل از بخت زبون نگشاید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گره در کام دل از بخت زبون نگشاید گره از رشتهٔ ما سحر و فسون نگشاید سینه بر تیغ مزن، یک نگه از دوست طلب که ز هر موی تو صد چشمهٔ خون نگشاید آن که می کفت منم کار فروبسته گشای اینک آورده ام عقده، کنون نگشاید چشم بر ناوک آنیم که آهوی حرم به کمان آید و بر صید زبون نگشاید جای آن است که گر صبر کنم با این درد که به طعنم لب ارباب سکون نگشاید نوحه در سینه نمی گنجد و لب ها بسته لب این طایفه از زمزمه چون نگشاید آشکارا اگرم تیغ زند غیرت عشق از برون پرده نبندد، ز درون نگشاید بنمایم به تو دل های ملامت در بند هرگز این سلسهٔ غالیه گون نگشاید عرفی آمد دگر ای همنفسان، کز غم و درد بر دل ما در آشوب و جنون نگشاید عرفی شیرازی