کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    تا کی از گریه توان منع دو چشم تر خویش

    بعد از این ما و خجالت به نصیحت گر خویش

    شود از گرمی داغ جگرم، خاکستر

    گر شب هجر ز الماس کنم بستر خویش

    بر زلیخا، به ره عشق، همین طعنه بس است

    که فسرده است لب طفل ملامت گر خویش

    عشق در پیرهن یوسف کنعانم سوخت

    زان به یعقوب دهم سرمه ز خاکستر خویش

    بس که پروانه بود شعله طلب نزدیک است

    که شود آتش و خود شعله زند در پر خویش

    بعد مردن ببر ای باد به جایی خاکم

    که فشانند مصیبت زدگان بر سر خویش

    عرفی از ناصح اگر منفعلم باری شکر

    که خجل نیستم از روی غم دلبر خویش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha