به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
ز معموری به تنگم، جز دل ویران نمی خواهم
چو سلطان محبت ملک آبادان نمی خواهم
کسی تا کی پریشان_جنبش و سر در هوا باشد
دگر یار جنونم، عقل سرگردان نمی خواهم
نه داغ تازه می خارد نه زخم کهنه می کاود
بده یا رب دلی، کاین صورت بی جان نمی خواهم
به تسکین دل غم دوستم، ناصح چه می گویی
اگر شیون ندانی این زدن دستان نمی خواهم
ز عالی دودمان عشقم، از راحت بود ننگم
برهمن زادم و کیش مسلمانان نمی خواهم
دم گرم و خراش سینه را من دوست تر دارم
بپوشان رخ که من جان کندن آسان نمی خواهم
گر آب خضر نوشم بایدم از عشق فرمانی
اگر خونم دهی می نوشم و فرمان نمی خواهم
میفشان نشتر الماس بر داغ دلم، عرفی
تهی دستم به سر جمعیت و سامان نمی خواهم
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.