کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    آن گه که تو باشی در مردن نگرانش

    با صد هوس از دل نرود حسرت جانش

    دل بهر هلاک از تو طلب کرد نگاهی

    غافل که دهد عمر ابد لذت جانش

    بی بهره شهید تو که از پرسش محشر

    از حیرت حسن تو بود لال زبانش

    خونی که طلب می رود از جامهٔ یوسف

    عشق آورد از دیدهٔ یعقوب نشانش

    زان غمزه هلاکم که اجل بهر شکاری

    چون تیر ستاند بگذارد به کمانش

    دیریست که جان رفته و من گرم تپیدن

    تا باز کشد لذت نظاره عنانش

    فردا نکند جان به شهید ستمت صلح

    از شومی دل بس که ستم رفت به جانش

    من زایر دیری که به بازیچه ملایک

    جویند رهی در دل ترسا بچه گانش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha