کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    شبی که در قدم وصل یار می گذرد

    به ذوق گریهٔ بی اختیار می گذرد

    کسی که محرم درد من است می داند

    که دیده بی نم و آب در کنار می گذرد

    مخواب در دل شب ها که موج قافله ایست

    که از کسی که به شب های تار می گذرد

    به هر که عرضه کنم درد خویش، می بینم

    که غرقه ام من و او در کنار می گذرد

    صلای فرصت و برهان نیستی بر لب

    پیاله در کف و صرف خمار می گذرد

    شکاریان طلب نقش پای صید کنند

    تو مست خوابی و هر دم شکار می گذرد

    دلم به کوی تو با صد هزار نومیدی

    به این خوش است که امیدوار می گذرد

    دم جدایی دشمن رواست آفت جان

    چنان نمود که یاری ز یار می گذرد

    ز شأن مطلب و شوق زبون من پیداست

    که فرصتم به همین خار خار می گذرد

    در آن مقام که عرفی ز دل گذشت و هنوز

    گهی که می گذرد اشکبار می گذرد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha