کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    روی گرمی کو که داغم باز بوی خون دهد

    مرهمی نگذارد و خونابه ای بیرون دهد

    سودهٔ الماس غم را داده آمیزش به زهر

    هست لذت بیدلی کو را ازین معجون دهد

    گر زمام از پنجهٔ ناز آورد لیلی برون

    ناقه را سر در حریم سینهٔ مجنون دهد

    چون لب فرهاد بوسد جلوه گاه دوست را

    نیم بوسی بس که بر جولانگه گلگون دهد

    من نخواهم مرد و او بیهوده زحمت می کشد

    لذتی کاین زخم دارد، صید او جان چون دهد

    وه چه بزم دلگشایست ، آن که اهل درد را

    نالهٔ ماتم نشان از نغمهٔ قانون دهد

    چون کنم ترک جگر خوردن ، که عشق این لقمه را

    چاشنی از زهر بخشد، پرورش در خون دهد

    این تفاوت ها ز مشرب دان، نه از تاثیر عشق

    ور نه یک می نشأ نتواند که دیگرگون دهد

    کی شود عرفی دلم از گریه خالی، کی شود

    هر مژه صد چشمه و هر چشمه صد جیحون دهد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha