به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

حسین خوارزمی

حسین خوارزمیغزل هاشماره ٢٨: واى که از حال من دلبرم آگاه نيست

3130عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

واى که از حال من دلبرم آگاه نيست

آه که از دست او زهره يک آه نيست

بر در او ميکشم جان ز پى تحفه ليک

هديه اين بينوا لايق درگاه نيست

طالب هر دو جهان ره نبرد سوى او

راه گداپيشگان در حرم شاه نيست

چند بود خاک پاک بسته اين تيره خاک

يوسف مصرى ما در خور اين چاه نيست

شمع شبستان ما روى دلاراى او است

مجلس عشاق را روشنى از ماه نيست

شاه مرا بندگان هست به از من بسى

ليک مرا غير آن هيچ شهنشاه نيست

حلقه زدم بر درش گفت برو اى حسين

تا تو بخود بسته اى پيش منت راه نيست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شماره ٢٧: تا عشق توام بدرقه راه حجاز است 2شماره ٢٨: واى که از حال من دلبرم آگاه نيست 3شماره ٢٩: ايکه جز حسن رخت پيرايه آفاق نيست 4شماره ٣٠: من دلى دارم که در وى جز خيال يار ني ...5شماره ٣١: هر که شد بنده عشق تو ز خلق آزاد است 6شماره ٣٢: منم و شورش و غوغا ز غمت تا بقيامت 7شماره ٣٣: جانم بلب رسيد چو جانان من برفت 8شماره ٣٤: تا چند ز ديدار تو مهجور توان زيست 9شماره ٣٥: چهره ات شمع شب افروزى خوش است 10شماره ٣٦: عيد در موسم نوروز بسى روح افزاست 11شماره ٣٧: کدام جان گرامى که مبتلاى تو نيست 12شماره ٣٨: اى لعل دلپذير تو سرمايه حيات 13شماره ٣٩: نور جمال روى تو در آفتاب نيست 14شماره ٤٠: ما را نماند ميل شکر با دهان دوست 15شماره ٤١: روئى است روى دوست که هيچش نظير نيست 16شماره ٤٢: دوش از حضور تو دل ما خوش سرور داشت 17شماره ٤٣: درد عشقت دامن جانم گرفت 18شماره ٤٤: ترک من بار ديگر راه جفا پيش گرفت 19شماره ٤٥: اى باد صبحدم گذرى کن بکوى دوست 20شماره ٤٦: رفتى و ياد تو ز دل ريش من نرفت 21شماره ٤٧: اين چه داغى است که از هجر تو بر جان ...22شماره ٤٨: بيک لطيفه که دوشينه ذوالجلال انگيخت 23شماره ٤٩: گر در هلاک من بود الحق رضاى دوست 24شماره ٥٠: کنون که کشور خوبى بنام تست اى دوست 25شماره ٥١: جان من بى رخ تو جانم سوخت 26شماره ٥٢: مرا چو کعبه دولت حريم خانه اوست 27شماره ٥٣: بيا که جان من از داغ انتظار بسوخت 28شماره ٥٤: عيد شد قافله را عزم حرم ساختنى ست 29شماره ٥٥: رنجورم و شفاى دلم جز حبيب نيست 30شماره ٥٦: دوست از حال دل آشفتگان آگاه نيست 31شماره ٥٧: اگر برد سوى دارالقرار ما را دوست 32شماره ٥٨: اى راحت جان از نفس روح فزايت 33شماره ٥٩: کدام دل که گرفتار و مبتلاى تو نيست 34شماره ٦٠: بقاى عمر در اين خاکدان فانى نيست 35شماره ٦١: مرا جز تو بعالم هيچکس نيست 36شماره ٦٢: دست همت بر جهان خواهم فشاند 37شماره ٦٣: بر روى دل افروزت هر کو نظر اندازد 38شماره ٦٤: چو اهل دل بطواف تو عزم ره سازند 39شماره ٦٥: چو عاشقان حرم کعبه لقا جويند 40شماره ٦٦: بخت چون بنمود راهم جانب دلدار خود 41شماره ٦٧: دوش چشم جانم از ديدار شه پرنور بود 42شماره ٦٨: جان فداى آنکه ما را بى مهابا ميکشد 43شماره ٦٩: دوستان جان مرا جانب جانان آريد 44شماره ٧٠: عاشقان جان و دل خويش بدلدار دهيد 45شماره ٧١: بى نشان گردم اگر از تو نشانى نرسد 46شماره ٧٢: اهل دل با درد عشق او ز درمان فارغند 47شماره ٧٣: از من خبر بجانب جانان که ميبرد 48شماره ٧٤: گر پريچهره مه پيکر من باز آيد 49شماره ٧٥: مرا ز مدرسه عشقت بخانقاه کشيد 50شماره ٧٦: گر ترا عشوه چنان شيوه چنين خواهد بو ...51شماره ٧٧: نگار من چو بلعل شکر نثار آيد 52شماره ٧٨: دلم هواى چنان سرو نازنين دارد 53شماره ٧٩: صبا رسيد در او بوى يار نيست چه سود 54شماره ٨٠: عشاق وفاپيشه اگر محرم مائيد 55شماره ٨١: بهار و عيد ميآيد که عالم را بيارايد 56شماره ٨٢: دوست چون خواهد که عاشق هر نفس زارى ...57شماره ٨٣: عجب که درد مرا هيچکس دوا سازد 58شماره ٨٤: مه گلچهره من چون ز سفر بازآيد 59شماره ٨٥: نفخه سنبل گلچهره من ميآيد 60شماره ٨٦: نگار سرو قد گلعذار من آمد 61شماره ٨٧: کسى که شيفته روى آن صنم باشد 62شماره ٨٨: علاج عاشق مسکين حبيب ميداند 63شماره ٨٩: يک لحظه مرا بى رخت آرام نباشد 64شماره ٩٠: سلطان نگر که پرسش درويش ميکند 65شماره ٩١: دردا که دوست هيچ رعايت نميکند 66شماره ٩٢: دلبر برفت و درد دلم را دوا نکرد 67شماره ٩٣: نظر کنيد که آن شهسوار ميگذرد 68شماره ٩٤: اگر طريقه تو جمله ناز خواهد بود 69شماره ٩٥: خرم دل آن کس که تمناى تو دارد 70شماره ٩٦: چون شب و روز مرا از تو عنايت باشد 71شماره ٩٧: دوش از جمال دوست شبم روز گشته بود 72شماره ٩٨: سلام من سوى آن شاه سرفراز بريد 73شماره ٩٩: دل هميشه تکيه بر فضل الهى ميکند 74شماره ١٠٠: رندان که مقيمان خرابات الستند 75شماره ١٠١: هر که را سلطان ما بيچارگى روزى کند 76شماره ١٠٢: عاشقان چون با خيال يار خود پرداختن ...77شماره ١٠٣: سحرگه باد نوروزى چو از گلزار ميآيد 78شماره ١٠٤: بر آستان خرابات عشق مستانند 79شماره ١٠٥: صباح عيد ز بهر صبوح برخيزند 80شماره ١٠٦: ز شست عشق چو تير بلا روان کردند 81شماره ١٠٧: عيد است و حريفان ز مى عشق خرابند 82شماره ١٠٨: دلا بنال که ياران نازنين رفتند 83شماره ١٠٩: امير قافله کوس رحيل زد اى يار 84شماره ١١٠: زهى بوعده وصل تو جان ما مسرور 85شماره ١١١: ترا ز حال من زار مبتلا چه خبر 86شماره ١١٢: چشم عاشق کش او کشت مرا بار دگر 87شماره ١١٣: اى خسرو خوبان لبت از شهد شيرين کار ...88شماره ١١٤: سينه خلوتخانه يار است خالى کن ز غي ...89شماره ١١٥: اگر طريقه آن دلرباست عشوه و ناز 90شماره ١١٦: بيار ساقى گلرخ شراب ناب امروز 91شماره ١١٧: بگذار تا بميرم بر خاک آستانش 92شماره ١١٨: بچشم او نظر ميکن دلا در ماه رخسارش 93شماره ١١٩: خوشا جانى که بستاند بدست خويش جانا ...94شماره ١٢٠: اين منم ره يافته در مجلس سلطان خوي ...95شماره ١٢١: اگر تو محرم عشقى مگوى اسرارش 96شماره ١٢٢: دلى که عشق حقيقى کند سرافرازش 97شماره ١٢٣: ديوانه گشتم بى آن پريوش 98شماره ١٢٤: اى ستمگر که ندارى خبر از بيدل خويش 99شماره ١٢٥: در کشتنم ار بود رضايش 100شماره ١٢٦: سحر ز هاتف غيبم رسيد مژده بگوش 101شماره ١٢٧: شوريده کرد حالم لعل شکر نثارش 102شماره ١٢٨: دوست در خانه و ما را خبرى نيست دري ...103شماره ١٢٩: عيد است و موسم گل و هنگام طرف باغ 104شماره ١٣٠: اى ناوک بلاى ترا سينه ها هدف 105شماره ١٣١: تافت بر جان و دلم انوار عشق 106شماره ١٣٢: ميبرد قد تو از سرو خرامان رونق 107شماره ١٣٣: عزيزان وفاپيشه مبارکباد اين منزل 108شماره ١٣٤: اى غمزه ات کشيده خدنگى بکين دل 109شماره ١٣٥: ز حد گذشت فراق تو اى فرشته خصال 110شماره ١٣٦: اى که با سوز غم عشق تو مى سازد دل 111شماره ١٣٧: چون تيره گشت روزم بى آن چراغ محفل 112شماره ١٣٨: گر من سر از نشيمن دنيا برآورم 113شماره ١٣٩: تا من خيال عارض تو نقش بسته ام 114شماره ١٤٠: ما که در باديه عشق تو سرگردانيم 115شماره ١٤١: من آن آشفته مستم که آنساعت که برخي ...116شماره ١٤٢: دل بيچاره ام گم شد بکوى يار ميجويم 117شماره ١٤٣: منم که با تو زمانى وصال مى بينم 118شماره ١٤٤: بوئى ز گلستان تو ما چون بشنيديم 119شماره ١٤٥: قفل در ما بستى و پندار تو ديديم 120شماره ١٤٦: اى گشته مست عشقت روز الست جانم 121شماره ١٤٧: رضا دادم بعشق او اگر غارت کند جانم 122شماره ١٤٨: وقت آنست که ما جانب ميخانه شويم 123شماره ١٤٩: من آشفته و شيدا چو تمناى تو دارم 124شماره ١٥٠: دو ديده بر سر راه اميد ميدارم 125شماره ١٥١: چو قدر دلبر و آداب عشق ما دانيم 126شماره ١٥٢: من کيستم که طالب ديدار او شوم 127شماره ١٥٣: روزى که من بداغ غمت از جهان روم 128شماره ١٥٤: اى شهريار حسن ترا تا شناختيم 129شماره ١٥٥: تو پادشاه و من از بندگان درگاهم 130شماره ١٥٦: در راه شهرستان جان از عشق شه رهبر ...131شماره ١٥٧: ساقى بزم خاص شه آمد که خمارى کنم 132شماره ١٥٨: گرد زمين و آسمان من سالها گرديده ا ...133شماره ١٥٩: ز روى لطف اگر اى مه شبى آئى بمهمان ...134شماره ١٦٠: ما سر بر آستان در يار مى نهيم 135شماره ١٦١: اى از فروغ روى تو روشن سراى چشم 136شماره ١٦٢: وقتى نظر بطلعت منظور داشتم 137شماره ١٦٣: بى تو چون طره تو حال مشوش دارم 138شماره ١٦٤: گر چه از دست غمت حال پريشان دارم 139شماره ١٦٥: در نامه حديث دل درويش نويسم 140شماره ١٦٦: تا بسوداى تو از راه دراز آمده ايم 141شماره ١٦٧: ما اى صنم هواى تو از سر گرفته ايم 142شماره ١٦٨: من که بر جان و دل از درد تو داغى د ...143شماره ١٦٩: شکيبم از رخ جانان نمى شود چکنم 144شماره ١٧٠: ما بار تن ز کوى وصال تو مى بريم 145شماره ١٧١: نبودم يکنفس طاقت که چشم از يار برب ...146شماره ١٧٢: يارى که ز جان دوسترش داشته بودم 147شماره ١٧٣: ما جگرسوختگان با غم دلدار خوشيم 148شماره ١٧٤: گر برود هزار جان با غم عشق او خوشم 149شماره ١٧٥: سرگشته در اين باديه تا چند بپوئيم 150شماره ١٧٦: بيا بيا که من اندر جهان ترا دارم 151شماره ١٧٧: شبى اگر بکشد درد آرزوى توام 152شماره ١٧٨: با درد غم عشق تو درمان نشناسم 153شماره ١٧٩: تا خاک صفت معتکف آن سر کويم 154شماره ١٨٠: در ره عشق تو با درد و الم ساخته اي ...155شماره ١٨١: گذشت عمر و خلاص از محن نمييابم 156شماره ١٨٢: دو چشم کز هوس روى دوست تر داريم 157شماره ١٨٣: چمن شکفته و گلها ببار مى بينم 158شماره ١٨٤: مراد خاطر خود در جهان نمى يابم 159شماره ١٨٥: الا اى طاير سدره نشيمن 160شماره ١٨٦: اى دل از وحشت سراى دار گيتى کن کرا ...161شماره ١٨٧: ماه من چون آگهى از ناله شبهاى من 162شماره ١٨٨: اى سر کويت بلاى روضه رضوان من 163شماره ١٨٩: از باده دوشينت بس بيخبريم اى جان 164شماره ١٩٠: با کس حديث عشق تو گفتن نمى توان 165شماره ١٩١: نتوان لعل فرح بخش ترا جان گفتن 166شماره ١٩٢: بازم به نازى شاد کن اى نازنين دلدا ...167شماره ١٩٣: اگر چه شد دل ريشم ز دست هجر تو خون 168شماره ١٩٤: دور از رخ تو زيستن اى جان نميتوان 169شماره ١٩٥: اى رخت آرام جان عاشقان 170شماره ١٩٦: اى فاش کرده عشق تو راز نهان من 171شماره ١٩٧: بدين کرشمه بهر جانبى نگاه مکن 172شماره ١٩٨: باختيار نگشتم ز کوى دوست برون 173شماره ١٩٩: اى غم سوداى تو خلوت نشين جان من 174شماره ٢٠٠: يارب مه تابان من يا نور ربانى است ...175شماره ٢٠١: روزى اگر گذار تو افتد بخاک من 176شماره ٢٠٢: اى در همه عالم پنهان تو و پيدا تو 177شماره ٢٠٣: جان خود قربان به تيغ جان ستانش ميک ...178شماره ٢٠٤: باز آتشى در جان من زد عشق شورانگيز ...179شماره ٢٠٥: بيا در بزم عشق اى دل حريف درد جانا ...180شماره ٢٠٦: بر جگر آبم نماند از آتش سوداى او 181شماره ٢٠٧: پاى خيال سست شد در طلب وصال تو 182شماره ٢٠٨: اى دل و جان عاشقان شيفته لقاى تو 183شماره ٢٠٩: اى که در ظاهر مظاهر آشکارا کرده اى 184شماره ٢١٠: گفته اى اليوم اکملت لکم دين الهدى 185شماره ٢١١: اى وجودت مظهر اسماى حسنى آمده 186شماره ٢١٢: اى ز ما و من شده فانى بهنگام شهود 187شماره ٢١٣: دست بختم کوته است از دامن وصلت که ...188شماره ٢١٤: ديده متاع قلب مرا صد هزار عيب 189شماره ٢١٥: ساقى بيار جامى زان باده شبانه 190شماره ٢١٦: اى گنج سوداى ترا کنج دلم ويرانه 191شماره ٢١٧: دوش خوردم از شراب عشق او پيمانه 192شماره ٢١٨: اى آنکه در ديار دلم خانه کرده اى 193شماره ٢١٩: اى همچو جان سوى بدن ناگه بر ما آمد ...194شماره ٢٢٠: گر ماه من بتابد از بام تا بخانه 195شماره ٢٢١: باز اين چه فتنه است که آغاز کرده ا ...196شماره ٢٢٢: بازم اى دوست چرا از نظر انداخته اى 197شماره ٢٢٣: ما را چو عهد خويش فراموش کرده اى 198شماره ٢٢٤: اى ز دردت عاشقان خسته درمان يافته 199شماره ٢٢٥: دلا از جان روان بگذر اگر جوياى جان ...200شماره ٢٢٦: دلا تا کى ز نادانى همه نقش جهان بي ...201شماره ٢٢٧: گر تو روى دل خود آينه سيما بينى 202شماره ٢٢٨: اى دل چه پاى بسته بند علايقى 203شماره ٢٢٩: از دست شر نفس از آن روى ايمنى 204شماره ٢٣٠: ايکه در اقليم دلها حاکم و سلطان تو ...205شماره ٢٣١: گر عشق ازل بدرقه راه نبودى 206شماره ٢٣٢: فرخنده زمانى که تو ديدار نمائى 207شماره ٢٣٣: اگر تو عاشق حسنى چرا وابسته جانى 208شماره ٢٣٤: بشارت باد اى عاشق که يار آمد بمهما ...209شماره ٢٣٥: بار ديگر فتنه اى در انس و جان اندا ...210شماره ٢٣٦: اى عشق منم از تو سرگشته و سودائى 211شماره ٢٣٧: چه حذر کنم ز مردن که توام بقاى جان ...212شماره ٢٣٨: رخ خويش اگر نمائى دل عالمى ربائى 213شماره ٢٣٩: بيا ايکه جانرا مداوا توئى 214شماره ٢٤٠: دوش مرا رخ نمود دلبر روحانئى 215شماره ٢٤١: روانى نقد جان درباز اگر سوداى ما د ...216شماره ٢٤٢: جانم بسوخت از غم و بى غم نميکنى 217شماره ٢٤٣: اى کاشکى غم تو نصيب دلم شدى 218شماره ٢٤٤: هر جا که هست چون تو گلى سرو قامتى 219شماره ٢٤٥: ايکاش در هواى تو من خاک گشتمى 220شماره ٢٤٦: اگر شبى ز جمالت نقاب بگشائى 221شماره ٢٤٧: تو که شاه ملک حسنى و سرير و جاه دا ...222شماره ٢٤٨: شبى از روى دلدارى اگر ديدار بنمائى 223شماره ٢٤٩: نظر بحال دل خسته ام نمى فکنى 224شماره ٢٥٠: من آنکسم که ندارم بجز گنه کارى 225شماره ٢٥١: اى سروناز رونق بستان ما توئى 226شماره ٢٥٢: بسته ام دل بغم عشق پرى رخسارى 227شماره ٢٥٣: بيا بيا و مترسان مرا ز جانبازى 228شماره ٢٥٤: روزم چو شب تيره شد از درد جدائى 229شماره ٢٥٥: مرا تا کى ز هجرانت بسوزد جان به تن ...230شماره ٢٥٦: گفتم دلا ببين که جفاى که ميکشى 231شماره ٢٥٧: قد رعنا رخ زيبا لب شيرين دارى 232شماره ٢٥٨: حيف آيدم که چون تو نگار پريوشى 233شماره ٢٥٩: اى در اقليم معانى زده کوس شاهى 234شماره ٢٦٠: آه که از ره کرم يار نکرد يارئى 235شماره ٢٦١: تا ز حسن خويش عکسى در جهان انداختى 236شماره ٢٦٢: دلا چون در خم چوگان عشق دوست چون گ ...237شماره ٢٦٣: اى دوست سعى کن که بدست آورى دلى 238شماره ٢٦٤: اگر بگوشه چشمى بسوى ما نگرى 239شماره ٢٦٥: جان و جهان فدايت اى آنکه به ز جانى 240شماره ٢٦٦: راه اگر سوى خرابات مغان دريابى 241شماره ٢٦٧: خجسته عيد من آندم که چهره بگشائى 242شماره ٢٦٨: خرم از درد توام زانرو که درمانم تو ...243شماره ٢٦٩: هر دم ز پس پرده دل و دين بربائى 244شماره ٢٧٠: اى سرو ناز رونق بستان عالمى 245شماره ٢٧١: گلى نازک ز گلزار معانى 246شماره ٢٧٢: اى دل چه شد که خشک و تر غم بسوختى

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ