کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید
    عيد شد قافله را عزم حرم ساختنى ست
    وز سر خويش در اين راه قدم ساختنى ست
    عود دل تا نفسى دم زند از سوز درون
    سينه سوخته را مجمر غم ساختنى ست
    رخت رحلت ز صحارى فنا بر بسته
    اندر اقليم بقا چتر و علم ساختنى ست
    در گذشته ز سر هستى موهوم بصدق
    همچو مستان رهش برگ عدم ساختنى ست
    چون بتدبير تو تقدير مبدل نشود
    در بلا سوخته با حکم قدم ساختنى ست
    گر تو در مجلس خاصش ز نديمان نشدى
    همچو خجلت زده با سوز و ندم ساختنى ست
    سپر خود ز رضا ساز و به پيکار درآى
    کز رضا دفع سنانهاى ستم ساختنى ست
    از شفاخانه لطفش چو دوا ميطلبى
    چون من سوخته با درد و الم ساختنى ست
    من حسينم ز در دوست مرانيد مرا
    منزل سبط نبى بيت حرم ساختنى ست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha