به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

حسین خوارزمی

حسین خوارزمیغزل هاشماره ١٧٠: ما بار تن ز کوى وصال تو مى بريم

3280عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

ما بار تن ز کوى وصال تو مى بريم

وز بهر توشه عشق جمال تو ميبريم

تا دوست را ز دوست بود يادگارئى

دل با تو ميدهيم و خيال تو ميبريم

دلهاى ما بدام بلا ميشود اسير

هردم که نام دانه خال تو ميبريم

چون مصريان بضاعت ما تنگ شکر است

زيرا که نکته اى ز مقال تو ميبريم

مانند خضر چاشنى چشمه حيات

از لفظ همچو آب زلال تو ميبريم

ننگ وجود خويشتن از روى مسکنت

از خاک آستان جلال تو ميبريم

جانا حسين هست مقيم درت وليک

بار بدن ز بيم ملال تو مى بريم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شماره ١٦٩: شکيبم از رخ جانان نمى شود چکنم 2شماره ١٧٠: ما بار تن ز کوى وصال تو مى بريم 3شماره ١٧١: نبودم يکنفس طاقت که چشم از يار برب ...4شماره ١٧٢: يارى که ز جان دوسترش داشته بودم 5شماره ١٧٣: ما جگرسوختگان با غم دلدار خوشيم 6شماره ١٧٤: گر برود هزار جان با غم عشق او خوشم 7شماره ١٧٥: سرگشته در اين باديه تا چند بپوئيم 8شماره ١٧٦: بيا بيا که من اندر جهان ترا دارم 9شماره ١٧٧: شبى اگر بکشد درد آرزوى توام 10شماره ١٧٨: با درد غم عشق تو درمان نشناسم 11شماره ١٧٩: تا خاک صفت معتکف آن سر کويم 12شماره ١٨٠: در ره عشق تو با درد و الم ساخته اي ...13شماره ١٨١: گذشت عمر و خلاص از محن نمييابم 14شماره ١٨٢: دو چشم کز هوس روى دوست تر داريم 15شماره ١٨٣: چمن شکفته و گلها ببار مى بينم 16شماره ١٨٤: مراد خاطر خود در جهان نمى يابم 17شماره ١٨٥: الا اى طاير سدره نشيمن 18شماره ١٨٦: اى دل از وحشت سراى دار گيتى کن کرا ...19شماره ١٨٧: ماه من چون آگهى از ناله شبهاى من 20شماره ١٨٨: اى سر کويت بلاى روضه رضوان من 21شماره ١٨٩: از باده دوشينت بس بيخبريم اى جان 22شماره ١٩٠: با کس حديث عشق تو گفتن نمى توان 23شماره ١٩١: نتوان لعل فرح بخش ترا جان گفتن 24شماره ١٩٢: بازم به نازى شاد کن اى نازنين دلدا ...25شماره ١٩٣: اگر چه شد دل ريشم ز دست هجر تو خون 26شماره ١٩٤: دور از رخ تو زيستن اى جان نميتوان 27شماره ١٩٥: اى رخت آرام جان عاشقان 28شماره ١٩٦: اى فاش کرده عشق تو راز نهان من 29شماره ١٩٧: بدين کرشمه بهر جانبى نگاه مکن 30شماره ١٩٨: باختيار نگشتم ز کوى دوست برون 31شماره ١٩٩: اى غم سوداى تو خلوت نشين جان من 32شماره ٢٠٠: يارب مه تابان من يا نور ربانى است ...33شماره ٢٠١: روزى اگر گذار تو افتد بخاک من 34شماره ٢٠٢: اى در همه عالم پنهان تو و پيدا تو 35شماره ٢٠٣: جان خود قربان به تيغ جان ستانش ميک ...36شماره ٢٠٤: باز آتشى در جان من زد عشق شورانگيز ...37شماره ٢٠٥: بيا در بزم عشق اى دل حريف درد جانا ...38شماره ٢٠٦: بر جگر آبم نماند از آتش سوداى او 39شماره ٢٠٧: پاى خيال سست شد در طلب وصال تو 40شماره ٢٠٨: اى دل و جان عاشقان شيفته لقاى تو 41شماره ٢٠٩: اى که در ظاهر مظاهر آشکارا کرده اى 42شماره ٢١٠: گفته اى اليوم اکملت لکم دين الهدى 43شماره ٢١١: اى وجودت مظهر اسماى حسنى آمده 44شماره ٢١٢: اى ز ما و من شده فانى بهنگام شهود 45شماره ٢١٣: دست بختم کوته است از دامن وصلت که ...46شماره ٢١٤: ديده متاع قلب مرا صد هزار عيب 47شماره ٢١٥: ساقى بيار جامى زان باده شبانه 48شماره ٢١٦: اى گنج سوداى ترا کنج دلم ويرانه 49شماره ٢١٧: دوش خوردم از شراب عشق او پيمانه 50شماره ٢١٨: اى آنکه در ديار دلم خانه کرده اى 51شماره ٢١٩: اى همچو جان سوى بدن ناگه بر ما آمد ...52شماره ٢٢٠: گر ماه من بتابد از بام تا بخانه 53شماره ٢٢١: باز اين چه فتنه است که آغاز کرده ا ...54شماره ٢٢٢: بازم اى دوست چرا از نظر انداخته اى 55شماره ٢٢٣: ما را چو عهد خويش فراموش کرده اى 56شماره ٢٢٤: اى ز دردت عاشقان خسته درمان يافته 57شماره ٢٢٥: دلا از جان روان بگذر اگر جوياى جان ...58شماره ٢٢٦: دلا تا کى ز نادانى همه نقش جهان بي ...59شماره ٢٢٧: گر تو روى دل خود آينه سيما بينى 60شماره ٢٢٨: اى دل چه پاى بسته بند علايقى 61شماره ٢٢٩: از دست شر نفس از آن روى ايمنى 62شماره ٢٣٠: ايکه در اقليم دلها حاکم و سلطان تو ...63شماره ٢٣١: گر عشق ازل بدرقه راه نبودى 64شماره ٢٣٢: فرخنده زمانى که تو ديدار نمائى 65شماره ٢٣٣: اگر تو عاشق حسنى چرا وابسته جانى 66شماره ٢٣٤: بشارت باد اى عاشق که يار آمد بمهما ...67شماره ٢٣٥: بار ديگر فتنه اى در انس و جان اندا ...68شماره ٢٣٦: اى عشق منم از تو سرگشته و سودائى 69شماره ٢٣٧: چه حذر کنم ز مردن که توام بقاى جان ...70شماره ٢٣٨: رخ خويش اگر نمائى دل عالمى ربائى 71شماره ٢٣٩: بيا ايکه جانرا مداوا توئى 72شماره ٢٤٠: دوش مرا رخ نمود دلبر روحانئى 73شماره ٢٤١: روانى نقد جان درباز اگر سوداى ما د ...74شماره ٢٤٢: جانم بسوخت از غم و بى غم نميکنى 75شماره ٢٤٣: اى کاشکى غم تو نصيب دلم شدى 76شماره ٢٤٤: هر جا که هست چون تو گلى سرو قامتى 77شماره ٢٤٥: ايکاش در هواى تو من خاک گشتمى 78شماره ٢٤٦: اگر شبى ز جمالت نقاب بگشائى 79شماره ٢٤٧: تو که شاه ملک حسنى و سرير و جاه دا ...80شماره ٢٤٨: شبى از روى دلدارى اگر ديدار بنمائى 81شماره ٢٤٩: نظر بحال دل خسته ام نمى فکنى 82شماره ٢٥٠: من آنکسم که ندارم بجز گنه کارى 83شماره ٢٥١: اى سروناز رونق بستان ما توئى 84شماره ٢٥٢: بسته ام دل بغم عشق پرى رخسارى 85شماره ٢٥٣: بيا بيا و مترسان مرا ز جانبازى 86شماره ٢٥٤: روزم چو شب تيره شد از درد جدائى 87شماره ٢٥٥: مرا تا کى ز هجرانت بسوزد جان به تن ...88شماره ٢٥٦: گفتم دلا ببين که جفاى که ميکشى 89شماره ٢٥٧: قد رعنا رخ زيبا لب شيرين دارى 90شماره ٢٥٨: حيف آيدم که چون تو نگار پريوشى 91شماره ٢٥٩: اى در اقليم معانى زده کوس شاهى 92شماره ٢٦٠: آه که از ره کرم يار نکرد يارئى 93شماره ٢٦١: تا ز حسن خويش عکسى در جهان انداختى 94شماره ٢٦٢: دلا چون در خم چوگان عشق دوست چون گ ...95شماره ٢٦٣: اى دوست سعى کن که بدست آورى دلى 96شماره ٢٦٤: اگر بگوشه چشمى بسوى ما نگرى 97شماره ٢٦٥: جان و جهان فدايت اى آنکه به ز جانى 98شماره ٢٦٦: راه اگر سوى خرابات مغان دريابى 99شماره ٢٦٧: خجسته عيد من آندم که چهره بگشائى 100شماره ٢٦٨: خرم از درد توام زانرو که درمانم تو ...101شماره ٢٦٩: هر دم ز پس پرده دل و دين بربائى 102شماره ٢٧٠: اى سرو ناز رونق بستان عالمى 103شماره ٢٧١: گلى نازک ز گلزار معانى 104شماره ٢٧٢: اى دل چه شد که خشک و تر غم بسوختى

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ