به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

حسین خوارزمی

حسین خوارزمیغزل هاشماره ١٢٨: دوست در خانه و ما را خبرى نيست دريغ

2270عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

دوست در خانه و ما را خبرى نيست دريغ

طالع دلشدگان را اثرى نيست دريغ

بر همه تافته مهر رخ منظور وليک

بهر نظاره کسى را نظرى نيست دريغ

همه آفاق پر از پرتو خورشيد و هنوز

شب اميد دلم را سحرى نيست دريغ

خواستم سر نهم و عذر قدومش خواهم

لايق خاک قدمهاش سرى نيست دريغ

بنده بس معتقد و خادم و دولتخواهست

اين قدر هست که او را هنرى نيست دريغ

طوطى طبع من از شکر تو شيرين کام

کز مقالات تو او را شکرى نيست دريغ

مى پرد سوى تو از شوق دل و جان حسين

ليک بر بازوى او بال و پرى نيست دريغ

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شماره ١٢٧: شوريده کرد حالم لعل شکر نثارش 2شماره ١٢٨: دوست در خانه و ما را خبرى نيست دري ...3شماره ١٢٩: عيد است و موسم گل و هنگام طرف باغ 4شماره ١٣٠: اى ناوک بلاى ترا سينه ها هدف 5شماره ١٣١: تافت بر جان و دلم انوار عشق 6شماره ١٣٢: ميبرد قد تو از سرو خرامان رونق 7شماره ١٣٣: عزيزان وفاپيشه مبارکباد اين منزل 8شماره ١٣٤: اى غمزه ات کشيده خدنگى بکين دل 9شماره ١٣٥: ز حد گذشت فراق تو اى فرشته خصال 10شماره ١٣٦: اى که با سوز غم عشق تو مى سازد دل 11شماره ١٣٧: چون تيره گشت روزم بى آن چراغ محفل 12شماره ١٣٨: گر من سر از نشيمن دنيا برآورم 13شماره ١٣٩: تا من خيال عارض تو نقش بسته ام 14شماره ١٤٠: ما که در باديه عشق تو سرگردانيم 15شماره ١٤١: من آن آشفته مستم که آنساعت که برخي ...16شماره ١٤٢: دل بيچاره ام گم شد بکوى يار ميجويم 17شماره ١٤٣: منم که با تو زمانى وصال مى بينم 18شماره ١٤٤: بوئى ز گلستان تو ما چون بشنيديم 19شماره ١٤٥: قفل در ما بستى و پندار تو ديديم 20شماره ١٤٦: اى گشته مست عشقت روز الست جانم 21شماره ١٤٧: رضا دادم بعشق او اگر غارت کند جانم 22شماره ١٤٨: وقت آنست که ما جانب ميخانه شويم 23شماره ١٤٩: من آشفته و شيدا چو تمناى تو دارم 24شماره ١٥٠: دو ديده بر سر راه اميد ميدارم 25شماره ١٥١: چو قدر دلبر و آداب عشق ما دانيم 26شماره ١٥٢: من کيستم که طالب ديدار او شوم 27شماره ١٥٣: روزى که من بداغ غمت از جهان روم 28شماره ١٥٤: اى شهريار حسن ترا تا شناختيم 29شماره ١٥٥: تو پادشاه و من از بندگان درگاهم 30شماره ١٥٦: در راه شهرستان جان از عشق شه رهبر ...31شماره ١٥٧: ساقى بزم خاص شه آمد که خمارى کنم 32شماره ١٥٨: گرد زمين و آسمان من سالها گرديده ا ...33شماره ١٥٩: ز روى لطف اگر اى مه شبى آئى بمهمان ...34شماره ١٦٠: ما سر بر آستان در يار مى نهيم 35شماره ١٦١: اى از فروغ روى تو روشن سراى چشم 36شماره ١٦٢: وقتى نظر بطلعت منظور داشتم 37شماره ١٦٣: بى تو چون طره تو حال مشوش دارم 38شماره ١٦٤: گر چه از دست غمت حال پريشان دارم 39شماره ١٦٥: در نامه حديث دل درويش نويسم 40شماره ١٦٦: تا بسوداى تو از راه دراز آمده ايم 41شماره ١٦٧: ما اى صنم هواى تو از سر گرفته ايم 42شماره ١٦٨: من که بر جان و دل از درد تو داغى د ...43شماره ١٦٩: شکيبم از رخ جانان نمى شود چکنم 44شماره ١٧٠: ما بار تن ز کوى وصال تو مى بريم 45شماره ١٧١: نبودم يکنفس طاقت که چشم از يار برب ...46شماره ١٧٢: يارى که ز جان دوسترش داشته بودم 47شماره ١٧٣: ما جگرسوختگان با غم دلدار خوشيم 48شماره ١٧٤: گر برود هزار جان با غم عشق او خوشم 49شماره ١٧٥: سرگشته در اين باديه تا چند بپوئيم 50شماره ١٧٦: بيا بيا که من اندر جهان ترا دارم 51شماره ١٧٧: شبى اگر بکشد درد آرزوى توام 52شماره ١٧٨: با درد غم عشق تو درمان نشناسم 53شماره ١٧٩: تا خاک صفت معتکف آن سر کويم 54شماره ١٨٠: در ره عشق تو با درد و الم ساخته اي ...55شماره ١٨١: گذشت عمر و خلاص از محن نمييابم 56شماره ١٨٢: دو چشم کز هوس روى دوست تر داريم 57شماره ١٨٣: چمن شکفته و گلها ببار مى بينم 58شماره ١٨٤: مراد خاطر خود در جهان نمى يابم 59شماره ١٨٥: الا اى طاير سدره نشيمن 60شماره ١٨٦: اى دل از وحشت سراى دار گيتى کن کرا ...61شماره ١٨٧: ماه من چون آگهى از ناله شبهاى من 62شماره ١٨٨: اى سر کويت بلاى روضه رضوان من 63شماره ١٨٩: از باده دوشينت بس بيخبريم اى جان 64شماره ١٩٠: با کس حديث عشق تو گفتن نمى توان 65شماره ١٩١: نتوان لعل فرح بخش ترا جان گفتن 66شماره ١٩٢: بازم به نازى شاد کن اى نازنين دلدا ...67شماره ١٩٣: اگر چه شد دل ريشم ز دست هجر تو خون 68شماره ١٩٤: دور از رخ تو زيستن اى جان نميتوان 69شماره ١٩٥: اى رخت آرام جان عاشقان 70شماره ١٩٦: اى فاش کرده عشق تو راز نهان من 71شماره ١٩٧: بدين کرشمه بهر جانبى نگاه مکن 72شماره ١٩٨: باختيار نگشتم ز کوى دوست برون 73شماره ١٩٩: اى غم سوداى تو خلوت نشين جان من 74شماره ٢٠٠: يارب مه تابان من يا نور ربانى است ...75شماره ٢٠١: روزى اگر گذار تو افتد بخاک من 76شماره ٢٠٢: اى در همه عالم پنهان تو و پيدا تو 77شماره ٢٠٣: جان خود قربان به تيغ جان ستانش ميک ...78شماره ٢٠٤: باز آتشى در جان من زد عشق شورانگيز ...79شماره ٢٠٥: بيا در بزم عشق اى دل حريف درد جانا ...80شماره ٢٠٦: بر جگر آبم نماند از آتش سوداى او 81شماره ٢٠٧: پاى خيال سست شد در طلب وصال تو 82شماره ٢٠٨: اى دل و جان عاشقان شيفته لقاى تو 83شماره ٢٠٩: اى که در ظاهر مظاهر آشکارا کرده اى 84شماره ٢١٠: گفته اى اليوم اکملت لکم دين الهدى 85شماره ٢١١: اى وجودت مظهر اسماى حسنى آمده 86شماره ٢١٢: اى ز ما و من شده فانى بهنگام شهود 87شماره ٢١٣: دست بختم کوته است از دامن وصلت که ...88شماره ٢١٤: ديده متاع قلب مرا صد هزار عيب 89شماره ٢١٥: ساقى بيار جامى زان باده شبانه 90شماره ٢١٦: اى گنج سوداى ترا کنج دلم ويرانه 91شماره ٢١٧: دوش خوردم از شراب عشق او پيمانه 92شماره ٢١٨: اى آنکه در ديار دلم خانه کرده اى 93شماره ٢١٩: اى همچو جان سوى بدن ناگه بر ما آمد ...94شماره ٢٢٠: گر ماه من بتابد از بام تا بخانه 95شماره ٢٢١: باز اين چه فتنه است که آغاز کرده ا ...96شماره ٢٢٢: بازم اى دوست چرا از نظر انداخته اى 97شماره ٢٢٣: ما را چو عهد خويش فراموش کرده اى 98شماره ٢٢٤: اى ز دردت عاشقان خسته درمان يافته 99شماره ٢٢٥: دلا از جان روان بگذر اگر جوياى جان ...100شماره ٢٢٦: دلا تا کى ز نادانى همه نقش جهان بي ...101شماره ٢٢٧: گر تو روى دل خود آينه سيما بينى 102شماره ٢٢٨: اى دل چه پاى بسته بند علايقى 103شماره ٢٢٩: از دست شر نفس از آن روى ايمنى 104شماره ٢٣٠: ايکه در اقليم دلها حاکم و سلطان تو ...105شماره ٢٣١: گر عشق ازل بدرقه راه نبودى 106شماره ٢٣٢: فرخنده زمانى که تو ديدار نمائى 107شماره ٢٣٣: اگر تو عاشق حسنى چرا وابسته جانى 108شماره ٢٣٤: بشارت باد اى عاشق که يار آمد بمهما ...109شماره ٢٣٥: بار ديگر فتنه اى در انس و جان اندا ...110شماره ٢٣٦: اى عشق منم از تو سرگشته و سودائى 111شماره ٢٣٧: چه حذر کنم ز مردن که توام بقاى جان ...112شماره ٢٣٨: رخ خويش اگر نمائى دل عالمى ربائى 113شماره ٢٣٩: بيا ايکه جانرا مداوا توئى 114شماره ٢٤٠: دوش مرا رخ نمود دلبر روحانئى 115شماره ٢٤١: روانى نقد جان درباز اگر سوداى ما د ...116شماره ٢٤٢: جانم بسوخت از غم و بى غم نميکنى 117شماره ٢٤٣: اى کاشکى غم تو نصيب دلم شدى 118شماره ٢٤٤: هر جا که هست چون تو گلى سرو قامتى 119شماره ٢٤٥: ايکاش در هواى تو من خاک گشتمى 120شماره ٢٤٦: اگر شبى ز جمالت نقاب بگشائى 121شماره ٢٤٧: تو که شاه ملک حسنى و سرير و جاه دا ...122شماره ٢٤٨: شبى از روى دلدارى اگر ديدار بنمائى 123شماره ٢٤٩: نظر بحال دل خسته ام نمى فکنى 124شماره ٢٥٠: من آنکسم که ندارم بجز گنه کارى 125شماره ٢٥١: اى سروناز رونق بستان ما توئى 126شماره ٢٥٢: بسته ام دل بغم عشق پرى رخسارى 127شماره ٢٥٣: بيا بيا و مترسان مرا ز جانبازى 128شماره ٢٥٤: روزم چو شب تيره شد از درد جدائى 129شماره ٢٥٥: مرا تا کى ز هجرانت بسوزد جان به تن ...130شماره ٢٥٦: گفتم دلا ببين که جفاى که ميکشى 131شماره ٢٥٧: قد رعنا رخ زيبا لب شيرين دارى 132شماره ٢٥٨: حيف آيدم که چون تو نگار پريوشى 133شماره ٢٥٩: اى در اقليم معانى زده کوس شاهى 134شماره ٢٦٠: آه که از ره کرم يار نکرد يارئى 135شماره ٢٦١: تا ز حسن خويش عکسى در جهان انداختى 136شماره ٢٦٢: دلا چون در خم چوگان عشق دوست چون گ ...137شماره ٢٦٣: اى دوست سعى کن که بدست آورى دلى 138شماره ٢٦٤: اگر بگوشه چشمى بسوى ما نگرى 139شماره ٢٦٥: جان و جهان فدايت اى آنکه به ز جانى 140شماره ٢٦٦: راه اگر سوى خرابات مغان دريابى 141شماره ٢٦٧: خجسته عيد من آندم که چهره بگشائى 142شماره ٢٦٨: خرم از درد توام زانرو که درمانم تو ...143شماره ٢٦٩: هر دم ز پس پرده دل و دين بربائى 144شماره ٢٧٠: اى سرو ناز رونق بستان عالمى 145شماره ٢٧١: گلى نازک ز گلزار معانى 146شماره ٢٧٢: اى دل چه شد که خشک و تر غم بسوختى

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ