کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    از دور بدیده شمس دین را

    فخر تبریز و رشک چین را

    آن چشم و چراغ آسمان را

    آن زنده کننده زمین را

    ای گشته چنان و آن چنانتر

    هر جان که بدیده او چنین را

    گفتا که که را کشم به زاری

    گفتمش که بنده کمین را

    این گفتن بود و ناگهانی

    از غیب گشاد او کمین را

    آتش درزد به هست بنده

    وز بیخ بکند کبر و کین را

    بی دل سیهی لاله زان می

    سرمست بکرد یاسمین را

    در دامن اوست عین مقصود

    بر ما بفشاند آستین را

    شاهی که چو رخ نمود مه را

    بر اسب فلک نهاد زین را

    بنشین کژ و راست گو که نبود

    همتا شه روح راستین را

    والله که از او خبر نباشد

    جبریل مقدس امین را

    حالی چه زند به قال آورد

    او چرخ بلند هفتمین را

    چون چشم دگر در او گشادیم

    یک جو نخریم ما یقین را

    آوه که بکرد بازگونه

    آن دولت وصل پوستین را

    ای مطرب عشق شمس دینم

    جان تو که بازگو همین را

    چون می‌نرسم به دستبوسش

    بر خاک همی‌زنم جبین را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha