کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    درد شمس الدین بود سرمایه درمان ما

    بی سر و سامان عشقش بود سامان ما

    آن خیال جان فزای بخت ساز بی‌نظیر

    هم امیر مجلس و هم ساقی گردان ما

    در رخ جان بخش او بخشیدن جان هر زمان

    گشته در مستی جان هم سهل و هم آسان ما

    صد هزاران همچو ما در حسن او حیران شود

    کاندر آن جا گم شود جان و دل حیران ما

    خوش خوش اندر بحر بی‌پایان او غوطی خورد

    تا ابدهای ابد خود این سر و پایان ما

    شکر ایزد را که جمله چشمه حیوان‌ها

    تیره باشد پیش لطف چشمه حیوان ما

    شرم آرد جان و دل تا سجده آرد هوشیار

    پیش چشم مست مخمور خوش جانان ما

    دیو گیرد عشق را از غصه هم این عقل را

    ناگهان گیرد گلوی عقل آدم سان ما

    پس برآرد نیش خونی کز سرش خون می‌چکد

    پس ز جان عقل بگشاید رگ شیران ما

    در دهان عقل ریزد خون او را بردوام

    تا رهاند روح را از دام و از دستان ما

    تا بشاید خدمت مخدوم جان‌ها شمس دین

    آن قباد و سنجر و اسکندر و خاقان ما

    تا ز خاک پاش بگشاید دو چشم سر به غیب

    تا ببیند حال اولیان و آخریان ما

    شکر آن را سوی تبریز معظم رو نهد

    کز زمینش می‌بروید نرگس و ریحان ما

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha