کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    تو را که عشق نداری تو را رواست بخسب

    برو که عشق و غم او نصیب ماست بخسب

    ز آفتاب غم یار ذره ذره شدیم

    تو را که این هوس اندر جگر نخاست بخسب

    به جست و جوی وصالش چو آب می‌پویم

    تو را که غصه آن نیست کو کجاست بخسب

    طریق عشق ز هفتاد و دو برون باشد

    چو عشق و مذهب تو خدعه و ریاست بخسب

    صباح ماست صبوحش عشای ما عشوه ش

    تو را که رغبت لوت و غم عشاست بخسب

    ز کیمیاطلبی ما چو مس گدازانیم

    تو را که بستر و همخوابه کیمیاست بخسب

    چو مست هر طرفی می‌فتی و می‌خیزی

    که شب گذشت کنون نوبت دعاست بخسب

    قضا چو خواب مرا بست ای جوان تو برو

    که خواب فوت شدت خواب را قضاست بخسب

    به دست عشق درافتاده‌ایم تا چه کند

    چو تو به دست خودی رو به دست راست بخسب

    منم که خون خورم ای جان تویی که لوت خوری

    چو لوت را به یقین خواب اقتضاست بخسب

    من از دماغ بریدم امید و از سر نیز

    تو را دماغ تر و تازه مرتجاست بخسب

    لباس حرف دریدم سخن رها کردم

    تو که برهنه نه‌ای مر تو را قباست بخسب

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha