به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
بگشا در بیا درآ که مبا عیش بیشما
به حق چشم مست تو که تویی چشمه وفا
سخنم بسته میشود تو یکی زلف برگشا
انا و الشمس و الضحی تلف الحب و الولا
انا فی العشق آیه فاقرونی علی الملا
امه العشق فاعرجوا دونکم سلم الهوی
دیدمش مست میگذشت گفتم ای ماه تا کجا
گفت نی همچنین مکن همچنین در پیم بیا
در پیش چون روان شدم برگرفت تیز تیزپا
در پی گام تیز او چه محل باد و برق را
انا منذ رایتهم انا صرت بلا انا
صوره فی زجاجه نور الارض و السما
رکب القلب نوره فجلی القلب و اصطفی
کل من رام نوره استضا مثله استضا
کیف یلقاه غیره کل من غیر فنا
تو بیا بیتو پیش من که تو نامحرمی تو را
به ثنا لابه کردمش گفتم ای جان جان فزا
گفت یک دم ثنا مگو که دوی هست در ثنا
تو دو لب از دوی ببند بگشا دیده بقا
ز لب بسته گر سخن بگشاید گشا گشا
ان علینا بیانه تو میا در میان ما
چو در خانه دید تنگ بکند مرد جامهها
نی که هر شب روان تو ز تنت میشود جدا
به میان روان تو صفتی هست ناسزا
که گر آن ریگ نیستی نامدی باز چون صبا
شب نرفتی دوان دوان به لب قلزم صفا
بازآمد و تا ویست بنده بندهست خدا خدا
ماند در کیسه بدن چو زر و سیم ناروا
جان بنه بر کف طلب که طلب هست کیمیا
تا تن از جان جدا شدن مشو از جان جان جدا
گر چه نی را تهی کنند نگذارند بینوا
رو پی شیر و شیر گیر که علیی و مرتضی
نیست بودی تو قرنها بر تو خواندند هل اتی
خط حقست نقش دل خط حق را مخوان خطا
الفی لا شود و تو ز الف لام گشت لا
هله دست و دهان بشو که لبش گفت الصلا
چو به حق مشتغل شدی فارغ از آب و گل شدی
چو که بیدست و دل شدی دست درزن در این ابا
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.