کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    به جان تو که مرو از میان کار مخسب

    ز عمر یک شب کم گیر و زنده دار مخسب

    هزار شب تو برای هوای خود خفتی

    یکی شبی چه شود از برای یار مخسب

    برای یار لطیفی که شب نمی‌خسبد

    موافقت کن و دل را بدو سپار مخسب

    بترس از آن شب رنجوریی که تو تا روز

    فغان و یارب و یارب کنی به زار مخسب

    شبی که مرگ بیاید قنق کرک گوید

    به حق تلخی آن شب که ره سپار مخسب

    از آن زلازل هیبت که سنگ آب شود

    اگر تو سنگ نه‌ای آن به یاد آر مخسب

    اگر چه زنگی شب سخت ساقی چستست

    مگیر جام وی و ترس از آن خمار مخسب

    خدای گفت که شب دوستان نمی‌خسبند

    اگر خجل شده‌ای زین و شرمسار مخسب

    بترس از آن شب سخت عظیم بی‌زنهار

    ذخیره ساز شبی را و زینهار مخسب

    شنیده‌ای که مهان کام‌ها به شب یابند

    برای عشق شهنشاه کامیار مخسب

    چو مغز خشک شود تازه مغزیت بخشد

    که جمله مغز شوی ای امیدوار مخسب

    هزار بارت گفتم خموش و سودت نیست

    یکی بیار و عوض گیر صد هزار مخسب

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha