مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف الف تا خ
غزل شمارهٔ ۳۱۲: به جان تو که مرو از میان کار مخسب
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به جان تو که مرو از میان کار مخسب ز عمر یک شب کم گیر و زنده دار مخسب هزار شب تو برای هوای خود خفتی یکی شبی چه شود از برای یار مخسب برای یار لطیفی که شب نمی خسبد موافقت کن و دل را بدو سپار مخسب بترس از آن شب رنجوریی که تو تا روز فغان و یارب و یارب کنی به زار مخسب شبی که مرگ بیاید قنق کرک گوید به حق تلخی آن شب که ره سپار مخسب از آن زلازل هیبت که سنگ آب شود اگر تو سنگ نه ای آن به یاد آر مخسب اگر چه زنگی شب سخت ساقی چستست مگیر جام وی و ترس از آن خمار مخسب خدای گفت که شب دوستان نمی خسبند اگر خجل شده ای زین و شرمسار مخسب بترس از آن شب سخت عظیم بی زنهار ذخیره ساز شبی را و زینهار مخسب شنیده ای که مهان کام ها به شب یابند برای عشق شهنشاه کامیار مخسب چو مغز خشک شود تازه مغزیت بخشد که جمله مغز شوی ای امیدوار مخسب هزار بارت گفتم خموش و سودت نیست یکی بیار و عوض گیر صد هزار مخسب مولانا بلخی