کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    کی بپرسد جز تو خسته و رنجور تو را

    ای مسیح از پی پرسیدن رنجور بیا

    دست خود بر سر رنجور بنه که چونی

    از گناهش بمیندیش و به کین دست مخا

    آنک خورشید بلا بر سر او تیغ زدست

    گستران بر سر او سایه احسان و رضا

    این مقصر به دو صد رنج سزاوار شدست

    لیک زان لطف به جز عفو و کرم نیست سزا

    آن دلی را که به صد شیر و شکر پروردی

    مچشانش پس از آن هر نفسی زهر جفا

    تا تو برداشته‌ای دل ز من و مسکن من

    بند بشکست و درآمد سوی من سیل بلا

    تو شفایی چو بیایی خوش و رو بنمایی

    سپه رنج گریزند و نمایند قفا

    به طبیبش چه حواله کنی ای آب حیات

    از همان جا که رسد درد همان جاست دوا

    همه عالم چو تنند و تو سر و جان همه

    کی شود زنده تنی که سر او گشت جدا

    ای تو سرچشمه حیوان و حیات همگان

    جوی ما خشک شده‌ست آب از این سو بگشا

    جز از این چند سخن در دل رنجور بماند

    تا نبیند رخ خوب تو نگوید به خدا

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha