کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    خبرت هست که از خویش خبر نیست مرا

    گذری کن که ز غم راه گذر نیست مرا

    گر سرم در سر سودات رود نیست عجب

    سر سودای تو دارم سرِ سر نیست مرا

    ز آب دیده که به صد خون دلش پروردم

    هیچ حاصل به جز از خون جگر نیست مرا

    محنت زلف تو تا یافت ظفر بر دل من

    بر مراد دل خود هیچ ظفر نیست مرا

    بی رخت اشک همی بارم و گل می کارم

    به جز این کار کنون کار دگر نیست مرا

    بر سر زلف تو زان روی ظفر ممکن نیست

    که توانایی چون باد سحر نیست مرا

    من پروانه صفت گرچه پر و بالم سوخت

    همچنان ز آتش عشق تو حذر نیست مرا

    منم آن شمع که در سوز چنان بی خبرم

    که گرم سر ببُری هیچ خبر نیست مرا

    تا که آمد رخ زیبای تو در چشم جلال

    بر گل و لاله کنون میل نظر نیست مرا

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha