کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    در آرزوی وصالت اگرچه با غم و دردم

    امیدوار چنانم که ناامید نگردم

    منم چو شمع که هر شب ز سوز هجر تو تا روز

    سرشک گرم فرو می رود به چهره زردم

    از آن زمان که مرا بخت خفته از تو جدا کرد

    نماند شربت دردی که از زمانه نخوردم

    سهیل هجر برآمد، مه وصال فرو شد

    ز روز تیره فزون شد درازی شب دردم

    ز اشتیاق جمالت چه سیل ها که نراندم

    ز روزگار وصالت چه یادها که نکردم

    هزار ناله برآرم ز دست هجر تو هر روز

    هزار قطره ببارم به یاد وصل تو هر دم

    شب فراقت ازین سان که بوی صبح ندارد

    چراغ صبح همانا بمرد از دم سردم

    چنین که هجر تو گَرد از من شکسته برآورد

    مگر نسیم صبا آورد به کوی تو گردم

    خیال روی تو همواره همنشین جلال است

    که با خیال تو جفتم گر از وصال تو فردم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha