کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    آیم که رُخت بینم و دیدن نگذاری

    آواز خوشت نیز شنیدن نگذاری

    دانم که دلم گشت در آن زلف سیه گم

    لیکن چه کنم چون طلبیدن نگذاری

    ناچار شود جامۀ بی طاقتی ام چاک

    چون پیرهن صبر دریدن نگذاری

    از من طمع صبر چنان است که ماهی

    از آب برآری و طپیدن نگذاری

    دل در شکن زلف تو بستن نپسندی

    دیوانه به زنجیر کشیدن نگذاری

    بگذار که از باغ تو یک میوه بچینم

    گردد تلف آن میوه که چیدن نگذاری

    در بحر بلا غرقه کنی کشتی جانم

    خود تا به لب خشک کشیدن نگذاری

    آه از دل آن مرغ که در قید تو افتد

    هم کشتن او بِهْ که پریدن نگذاری

    خلقی چو جلال آمده تا روی بیند

    آن چهره بود حیف که دیدن نگذاری

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha