کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ای ز نور رخت افتاده به شک پروانه

    شمع رخسار ترا شمع فلک پروانه

    قدسیان باز گرفتند ز رویت شمعی

    جور فرّاش شد آن را و ملک پروانه

    شمع رخسار تو یک نوبت اگر شعله زدی

    بگرفتی ز سما تا به سمک پروانه

    کار دل راست کن ای دوست به یک پروانه

    کار شمعی نشود راست به یک پروانه

    شمع بنهاده و پروانه شده مایل تو

    گویی افتاد ز روی تو به شک پروانه

    پیش آن چهره نباشد عجب ای شمع اگر

    کند از صفحه دل مهر تو حک پروانه

    شمع آتش شد و آتش محک عاشق از آنک

    می زند قلب دل خود به محک پروانه

    شمع دولت بفروزد دگر اقبال جلال

    گر دهد لعل تو او را به نمک پروانه

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha