کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دلم تا کی چنین افگار باشد

    ز سودای تو آتش بار باشد

    چرا از گلستان عارض تو

    نصیب دردمندان خار باشد

    شبی هم دولت وصلت ببینم

    چو چشمم بخت اگر بیدار باشد

    از آن باده که چشمت می فروشد

    کجا شوریده ای هشیار باشد

    اگر چشمت بریزد خون عاشق

    بگو با زلف تا در کار باشد

    خرابی را بود رو در ترقّی

    دلم را با غمت معمار باشد

    مرا روی تو می باید وگرنی

    گل اندر گلستان بسیار باشد

    بود از اشتیاق زلف و چشمت

    اگر شوریده ای بیمار باشد

    دلا هستی خود در نیستی جوی

    که این کالا در آن بازار باشد

    سری کاو را نه سودای وصال است

    چه غم دارد اگر بر دار باشد

    جلال! ار وصل خواهی ترک جان کن

    که بی جان نزد جانان بار باشد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha