کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    معاشران که مقیمان کوی خمّارند

    چو بنگری ز دو عالم فراغتی دارند

    غلام همّت آن عاشقان آزادم

    که مُلک هر دو جهان در نظر نمی آرند

    حریف خلوت دردی کشان خمّار است

    بتی که خلوتیانش به جان طلبکارند

    در آن حریم که خلوت سرای سلطان است

    گدای بی سرو پا را یقین که نگذارند

    شب دراز تو در خواب ناز و، مشتاقان

    بر آستان درت تا به روز بیدارند

    ز کوی خود من آزرده را به جور مران

    که شرط نیست که آزرده را بیازارند

    چهار سوی جهان موج خون دل بگرفت

    ز بس که مردم چشمم سرشک می بارند

    تو گرچه آتش جانی و برق دلسوزی

    بیا که سوختگانت به جان خریدارند

    چو جان سپردنی ست ای جلال! آخر کار

    همان بِه است که در پای دوست بسپارند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha