کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    تا که آمد دیده را بالای جانان در نظر

    خوش نمی آید مرا سرو خرامان در نظر

    خرّم آن دم کز لب و رخسار او باشد مرا

    جام باده بر لب و طرف گلستان در نظر

    چون نظر بر رویت اندازم شود اشکم روان

    آب در چشم آورد خورشید تابان در نظر

    چون لب لعلت ببینم حسرتم گردد فزون

    من چنین لب تشنه و آنگه آب حیوان در نظر

    هر شبی خاک سر کوی تو بالین من است

    زان نمی آید مرا ملک سلیمان در نظر

    بی لب غنچه نمایت دوش رفتم در چمن

    غنچه می آمد مرا مانند پیکان در نظر

    امشب ای دیده خیالش می رسد مهمان پذیر

    هر چه اندر خانه داری پیش مهمان در نظر

    زان هوس بگذر جلالا کی ببینی روی او

    خود کجا آید کسی را صورت جان در نظر

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha