کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    شوق توام باز گریبان گرفت

    اشک دوان آمد و دامان گرفت

    سهل بود ترک دو عالم، ولی

    ترک رخ و زلف تو نتوان گرفت

    جان منی، بی تو نفس چون زنم

    زان که مرا بی تو دل از جان گرفت

    هر که چنین فرصتی از دست داد

    بس که سرانگشت به دندان گرفت

    عارض او تا به درآورد خط

    خرده بسی بر مه تابان گرفت

    خال تو بر لعل لبت دست یافت

    مورچه ای ملک سلیمان گرفت

    دل طلب کعبه روی تو کرد

    حلقه آن زلف پریشان گرفت

    ما و می و طرف گلستان که باز

    باد صبا راه گلستان گرفت

    بی مه رخسار و شب زلف تو

    خاطرم از شمع و شبستان گرفت

    جان جلال از همه عالم بِرست

    وز دو جهان دامن جانان گرفت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha