جلال عضد یزدی
غزلیات
شمارهٔ ۵۴: شوق توام باز گریبان گرفت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شوق توام باز گریبان گرفت اشک دوان آمد و دامان گرفت سهل بود ترک دو عالم، ولی ترک رخ و زلف تو نتوان گرفت جان منی، بی تو نفس چون زنم زان که مرا بی تو دل از جان گرفت هر که چنین فرصتی از دست داد بس که سرانگشت به دندان گرفت عارض او تا به درآورد خط خرده بسی بر مه تابان گرفت خال تو بر لعل لبت دست یافت مورچه ای ملک سلیمان گرفت دل طلب کعبه روی تو کرد حلقه آن زلف پریشان گرفت ما و می و طرف گلستان که باز باد صبا راه گلستان گرفت بی مه رخسار و شب زلف تو خاطرم از شمع و شبستان گرفت جان جلال از همه عالم بِرست وز دو جهان دامن جانان گرفت جلال عضد یزدی