کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    آن چه شمع است که از چهره برافروخته است

    که چو پروانه دل سوختگان سوخته است

    دهن دوست که تنگی ز وی آموخت دلم

    دُرفشانی مگر از چشم من آموخته است

    آتشی از دل او در دل من می افتد

    که دلش آهن و سنگ است و دلم سوخته است

    دلبرا طرّه دزد تو چه پُردل دزدی ست

    کآن همه دل به یکی شب به هم اندوخته است

    دل سیه پوش شد از زلف تو چون جا بنماند

    جامه ماتم جان است که بر دوخته است

    من ز دیوانگی باد صبا در عجبم

    که به یک جان که ستد بوی تو بفروخته است

    گوییا هم اثری هست ز هستی جلال

    ورنه این آتش سوزان ز چه افروخته است

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha