کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بس که جانم ز تمنّای رخ یار بسوخت

    دل هر سوخته بر زاری من زار بسوخت

    منِ آتش نفس اندر طلبش آه زنان

    هر کجا گام نهادم در و دیوار بسوخت

    یک نظر حسن رخش پرده برانداخت ز پیش

    عالمی را دل و جان از تف انوار بسوخت

    با طبیب من دل خسته بگویید آخر

    که ز تاب تب هجران تو بیمار بسوخت

    دیشب از سرّ اناالحق خبری یافت دلم

    بزد آهی و سراپرده اسرار بسوخت

    شیخ چون حالت رندان خرابات بدید

    خرقه تقوی خود بر در خمّار بسوخت

    گر ز پروانه به جز بال نسوزد تف عشق

    شمع را بین که سراپای به یک بار بسوخت

    آتش شوق که اندر دل مشتاقان زد

    آتشی بود کز آن دیده اغیار بسوخت

    هرچه جز دوست به بازار دل ما بگذشت

    غیر او بود و هم از گرمی بازار بسوخت

    بود عمری که درین پرده همی سوخت جلال

    چاره کار نمی دید و به ناچار بسوخت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha