کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    در فراقت دل ازین سوخته تر نتوان داشت
    خویشتن را به ازین زیر و زبر نتوان داشت
    سرخ روییّ خود از لعل تو می دارم چشم
    وین چنین چشم کز از خون جگر نتوان داشت
    عاشقان را بکرشمه تو چنان ریزی خون
    که خود از لذّتش از زخم خبر نتوان داشت
    از کنار تو چو طرفی نتاوان بر بستن
    در میان بسته مرا همچو کمر نتوان داشت
    در ره فتنه ازین سر که جمالت دارد
    با قویدستی او پای مگر نتوان داشت
    غم دستار و کله بود ازین پیش و کنون
    بیم آنست که خود گوش بسر نتوان داشت
    گوهر اشک من آن لعل دلاویز آمد
    که ازو چشم از لعل تو بر نتوان داشت
    مردم چشم مرا خون ز قدمها بچکید
    بیش ازین او را بر راه گذر نتوان داشت
    چشمت از مردمی ار کرد نظر در کارم
    خود از آن چشم جزین چشم دگر نتوان داشت
    چند گویی که بخود دار نظر تا برهی
    تا تو باشی بخود ای دوست نظر نتوان داشت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha